آنچه تاکنون دربارۀ تاریخ تصوف کردستان نگاشتهاند، بیشتر معرفی طریقتها و خاندانهای مشایخ به صورت زندگینامهای و توصیف کرونولوژیک است.
من در این مقاله ـ که به زودی در نشریۀ «تاریخ اسلام و ایران» منتشر میشود ـ کوشیدهام توجه پژوهشگران را به مناسبات این دو طریقت اثرگذار کردستان و رویکرد پژوهش در تعاملات و پیوندهای آنها جلب کنم.
در مقالهای دیگر نیز، تقابل این دو طریقت را با نگاهی عمیقتر به دلایل مخالفت سرسختانۀ شیخ معروف نودهی با مولانا خالد شهرزوری و بحران دینی پدیدآمده در سلیمانیۀ دورۀ بابانی واکاویدهام.
به این ترتیب و با ملاحظۀ نگاهی جدید در مطالعات تصوف کردی، میتوان به روشی دیگر به بازشناسی و ارزیابی تأثیرات طریقتها در کردستان و سنجیدن میراث آنها پرداخت.
ثبت دیدگاه دربارۀ یادداشت