با توجه به فربهی روزافزون مناسک شیعه در ایران، از چند دهۀ پیش ـ گویا از سال ١٣٧٧ ـ چنین روزی را با عنوان شهادت فاطمۀ زهرا اعلام و تعطیل میکنند. امری که هم خود شعیان دربارۀ آن اتفاق نظر ندارند و هم بر اهل سنت بسیار گران میآید و آن را نوعاً اهانتی آشکار به مقدسات خود ارزیابی میکنند.
در اینجا نه به ریشهیابی و کارکردهای این تغییر تقویمی میپردازم و نه به بررسی تاریخی این رویداد. تنها با توجه به زمینۀ پژوهشی رسالۀ دکتریام، مایلم دیدگاه نقشبندیان کردستان را دربارۀ فاطمۀ زهرا، از حیث جایگاه او در تصوف، بیان کنم.
همان گونه که میدانید، نقشبندیه تنها طریقتی است که سلسلۀ آن به ابوبکر صدیق میرسد. این در حالی است که جز اویسیه، سلسلۀ دیگر طریقتها به علی بن ابیطالب ختم میشود. این مسأله یکی از وجوه متمایز طریقت نقشبندیه است. اگر سایر طریقتها بر این باور هستند که سلسلهاشان از طریق علی بن ابیطالب به پیامبر (ص) پیوند میخورد، نقشبندیان کردستان بر این باورند که طریقت آنان از ابوبکر صدیق نه مستقیماً که با واسطۀ فاطمۀ زهرا به پیامبر (ص) میرسد. این به آن معنی است که آنان فاطمۀ زهرا را در تصوف دارای مقام قطبیت میدانند.
شیخ محمد سمرانی (١٢٤١ـ١٣٢٢ ه.ق)، مشهور به حافی و خلیفۀ شیخ عثمان سراجالدین نقشبندی (١١٩٥ـ١٢٨٣ ه.ق)، در قصاید ابتدایی کتاب «بارقات السرور»، مسألۀ قطبیت او و فرزندانش را ذکر کرده است: «حضرت زهرا و حسنَین اندرین، هر سه بر قطب مدارند ای معین». علاوه بر او، سید عبدالله بلبری (حدود ١٢٧٠ـ١٣٥٦ ه.ق)، خلیفۀ شیخ عمر ضیاءالدین نقشبندی (١٢٥٥ـ١٣١٨ ه.ق)، در مقدمۀ کتاب «راحة الارواح السعید فی توحید الله المجید» و به هنگام ذکر شجرۀ خود، به صورت جداگانه از فاطمۀ زهرا نام برده است: «و مأخذ طریقتنا ایضاً بعد سیدنا امیرالمؤمنین علی ـ کرم الله وجهه ـ السیدتنا و سندتنا و ذخیرتنا الی المعاد، ملکة نساء الجنة، حضرة الزهراء، فاطمة البتول، بنت الرسول ـ صلوات الله و سلامه علیه و علیها و علی آلهما اجمعین ـ لأنها لها القطبیة بالوراثة و النسب بعد خیر البشر ـ صلی الله علیه و سلم ـ و اجازت لسیدنا امیرالمؤمنین ابیبکر الصدیق ـ رضی الله عنه ـ لکمال الفضل».
نگاه شیعه و سنی به تاریخ صدر اسلام بسیار متفاوت و این اختلاف به شکل عجیبی فاحش است. اهل سنت دربارۀ صحابه به نظریۀ عدالت باور دارند و شیعیان دربارۀ ائمه به مفهوم عصمت.
روایت متأخر شیعه، عمر بن خطاب را قاتل فاطمۀ زهرا و ابوبکر صدیق را غصبکنندۀ ارث او میداند؛ این در حالی است که اهل سنت عمر بن خطاب را داماد فاطمۀ زهرا و نقشبندیان کردستان ابوبکر صدیق را به تعبیر نوین تصوف، خلیفۀ فاطمۀ زهرا میپندارند.
در چنین فضای عجیبی از سبک نگرش به تاریخ سرنوشتساز آغاز اسلام، به راستی چگونه میتوان از فریقین نسبت به یکدیگر انتظار همدلی داشت؟
ثبت دیدگاه دربارۀ یادداشت