برخی اسناد و نامهها در عین آنکه ساده و معمولی به نظر میرسند، ممکن است بسیار راهگشا و پراهمیت باشند. نامۀ شیخ محمدعلی حسامالدین نقشبندی به سید عبدالله بلبری، ضمن سادگی محتوایی، به دلیل برخی اشارهها ـ دستکم برای بنده که پیشتر زندگینامۀ سید عبدالله بلبری را منتشر کردهام ـ از حیث پژوهشهای تاریخی جذابیت دارد:
«جناب مستطاب سید و سرور حقیقت و معارفآگاه سیادتسند، سید عبدالله را، به عرض دعا و سلام و اشتیاق تام یادآورم. مدتی است ای بینصیب گوشم وِی بینوا لبم، خبری ازین فقیر ضعیف و نحیف نپرسیده و یادآوری و اظهار مرحمتی را نفرمودند. فقیر به انواع مصایب و ناخوشی و زحمات گرفتارم. جنابعالی بحمدالله [در] کنار و گوشهنشین هستند. چرا خبری ازین فقیر نمیپرسند؟ فریضۀ ذمۀ خود دانست بدین مختصر به مقام یادآوری به در آیم و متوقعم از دعای غایبانه فراموشم نفرمایند. چنانچه محبت و مرحمت با فقیر میداشتند [و] دعای را میفرمودند، نزدیک به آن جناب میشدم. باری، بعضی کلام صیدی و اشعارهای مرغوب مرحمةً پیدا فرموده، بفرستند نسخۀ آن را میگیریم. بعد از آن خدمت خواهم فرستاد. ان شاء الله با نوید سلامتی خودت روانه خواهند فرمود. [مهر:] یا علی!»
نگارش نامه و گلایههای شیخ از سید عبدالله و شیوۀ اظهار ارادت به او، به نحوی است که تصور میرود سید عبدالله چند سال از شیخ بزرگتر باشد، در حالی که چنین نیست و شیخ دو سال از او بزرگتر است. شیخ رهبر بخش قابل توجهی از مریدان نقشبندی و قادری منطقه بود و سید عبدالله، خلیفۀ شیخ عمر ضیاءالدین نقشبندی و عالمی علاقهمند به کتاب و مطالعه و تفکر و تدبر در یکی از روستاهای هورامان. سید عبدالله تابستانها را به ییلاق دهرهویان و زمین و باغستان خود در آنجا به نام تهپۆڵه میرفت و شیخ نیز به ییلاق کراویهدۆڵ، که در حقیقت ملک شخصیاش بود و در نزدیکی ییلاق دهرهویان و در ادامۀ پایدامنۀ کوهستان تهختی سانی قرار داشت. از پارهای گزارشهای دیگر، میدانیم که آنان با یکدیگر مراوداتی داشتهاند و گویا به تناوب در رفتوآمد بودهاند. با این تفاوت که شیخ، بسیار پرمشغله بوده و همواره مهمانانی پرشمار ـ گاه چند هزار نفر ـ از مناطق دوردست کردنشین داشته است و سید عبدالله، در خلوت کپر و «نمازخانه»اش در ییلاق، به سر میبرده است. اگر چه ما در اشارههای شعری و طبع نویسندگی سید عبدالله بلبری، به درکی از روحیۀ دنیاگریزی او پی میبریم، اما تصریح شیخ بر آنکه «جنابعالی بحمدالله [در] کنار و گوشهنشین هستند»، از نمایی دیگر سبک زندگی و سلوک عارفانۀ او را به نمایش میگذارد. کسی که گویا همدمی آشنا به دغدغههای درونی شیخ بوده و شیخ از آنکه مدتی به دیدار او نرفته و احوالش را جویا نشده، دلنگران و گلایهمند شده است.
با این حال، اهمیت بیشتر این نامه در اشارۀ شیخ به یافتن اشعاری از صیدی به وسیلۀ سید عبدالله است. این مسأله، در حقیقت سندی دیگر از تعلق پارهای اشعار منسوب به صیدی، شاعر عاشقانهسرای هورامان به گونهای از ادبیات قدیمی از خود اوست که قبلاً برخی فعالان فرهنگی، آنها را از سید عبدالله میدانستند و بنده پیشتر، در مقالهای کوتاه به قراینی چند آن اشعار را از صیدی پنداشته بودم. در این نامه نیز، وجه یافته شدن اشعار به وسیلۀ سید عبدالله و تعلق آنان به صیدی، مورد توجه است.
علاوه بر این مسأله، دلالت دیگر این اشاره، اهتمام مشایخ نقشبندی به ادبیات کردی در شبکۀ ارتباطی گستردهاشان است و این خود، دلیلی بر اثرگذاری ادبی و فرهنگی آنان بر جامعۀ کردستان است. شیخ چنان پیگیر ادبیات کردی بوده است که خبر یافته شدن اشعار را شنیده و در طی این نامه از سید عبدالله بلبری درخواست کرده است تا آنها را برای استنساخ به نزد او بفرستد. این امر، علاوه بر آنکه ما را با روحیات شیخ و محتوای ارتباطی شبکۀ نقشبندیان بیشتر آشنا میکند، راهنمای چگونگی جستوجوی قسمی از اشعار شاعری بزرگ چون صیدی است. به این ترتیب، میتوان سراغ اشعار شاعرانی از هورامان چون صیدی را در کشکولها و نسخ خطی شیخ محمدعلی حسامالدین و دیگر مشایخ نقشبندی جست و این مسأله، به خوبی اهمیت میراث نقشبندیۀ کردستان را در پژوهشهای ادب کردی بازمینمایاند.
منبع سند: آرشیو پژوهشی و مطالعات تاریخی ماموستا سید فاروق هاشمی | کانال تلگرام
ثبت دیدگاه دربارۀ یادداشت