قبلاً در یادداشتی با عنوان دیگری‌انگاری گوران برای کرد، بر اساس داده‌های کتاب تاریخ مشاهیر کرد از عالمان بزرگ گوران در بررسی بیست و چهار تن از آنان، به این مسأله پرداختم که دیگری‌انگاری گوران برای کرد پیشینه‌ای تاریخی ندارد و این موضوع، امری جدید و برساختۀ قسمی از دوستان هورامان‌گراست. در این‌جا می‌خواهم توجه آن دسته از دوستان را، که به بهانۀ دیگری‌انگاری گوران‌ها در مقابل کردها سعی در محدود کردنشان دارند و آنان را از تعامل با دیگر کردها بازمی‌دارند و دیدگاهی تنگ‌نظرانه در پیش گرفته‌اند، به پیشینۀ تاریخی و زیست جغرافیایی همان چند عالم گوران جلب می‌کنم.


حضور گوران‌ها در نقاط مختلف از جهان اسلام

الف) از میان آن بیست و چهار عالم برجستۀ گوران که در سده‌های پنجم تا سیزدهم هجری می‌زیسته‌اند، تنها یک نفر در هورامان بوده و دیگران برای بهره‌گیری از تمدن پرظرفیت دیگر اقوام و ملل، به مناطق جغرافیایی مختلفی از پهنۀ جهان اسلام مسافرت کرده و در آن‌جا مانده‌اند. در این میان، تنها یک نفر دیگر از آنان در کردستان ـ شهر آمِد ـ باقی مانده و سایر آن عالمان، از کردستان هم خارج شده و در شهرها و مناطقی چون اهواز، حلب، قاهره و مصر، یمن، بروسا، مدینه، دمشق، بغداد و موصل زندگی کرده‌اند. یعنی آنان به جای تنگ‌نظری در هورامان‌گرایی، به استقبال جهان معاصر خود رفته و از امکانات دیگر شهرها ـ از جمله امکان تعامل با دیگر قومیت‌ها ـ به خوبی بهره‌مند شده‌اند.


ویژگی نخبه‌کشی در هورامان

ب) از میان این فهرست از مشاهیر گوران ـ که در یادداشت پیشین ذکر شده‌اند ـ آنان که هورامان را ترک کرده‌اند، به اسم و رسمی رسیده‌اند و آن یک نفری که در هورامان باقی مانده، شهرت چندانی کسب نکرده و یا حتی احتمالاً پس از مدت‌ها ماندن در هورامانِ محدود، علمش بدون استفاده مانده و اثری از او بر جای نمانده است. این مسأله، مؤید همان نظریۀ پیشینم است که هورامان و در معنی تعمیم‌یافته‌تر آنْ کردستان، جغرافیاهایی نخبه‌کش هستند و معمولاً آن دسته از بزرگان کرد و گوران که به میان ما برگشته‌اند، در عمل از دست رفته‌اند!


وضعیت علمی گوران‌ها در خارج از کردستان

ج) در عوض، آن‌هایی که در میان بیگانگان مانده‌اند، نه‌تنها محدود نزیسته، بلکه به اسم و شهرت و علم و مکانت در میان آنان هم رسیده‌اند. در این خصوص توجه عزیزان را به این موارد جلب می‌کنم: در نام چند نفر از این بزرگان (قاضی ابوعلی حسن در سدۀ پنجم، قاضی شمس‌الدین در سدۀ هفتم، قاضی محی‌الدین در سدۀ نهم و قاضی صلاح‌الدین در سدۀ یازدهم)، عنوان قاضی آمده است و این مسأله نشان می‌دهد که آنان در شهرهای جهان اسلام (اهواز و حلب)، منصب بسیار مهم قضاوت را عهده‌دار شده‌اند. آنانی که با تاریخ و تمدن اسلامی آشنایی دارند، از اهمیت منصب فقهی ـ سیاسی قضاوت و نقش آن در جامعۀ اسلامی آگاه هستند. در نام چند تن از آنان نیز عنوان شافعی و حنفی آمده است، که نشان می‌دهد احتمالاً در کثرت مذهبی شهرهای آن دوره از تاریخ اسلام، به عنوان سرآمدان فقهی دورۀ خود در آن مذاهب شناخته می‌شده‌اند. نتیجه آن‌که آن‌ها با خلقی باز رو به دانش و تمدن رفته و خود را به کوهستان‌های عمدتاً بی‌ثمر هورامان محدود نکرده‌اند.


جایگاه ادبی شاعران کرد در میان عرب‌ها

د) برخی از این بزرگان به عنوان شاعران عرب شناخته شده‌اند و برخی دیگر، حتی به صورت خاندانی، از بزرگان شعر و ادب منطقه و جهان اسلام بوده‌اند. نوادگان قاضی شمس‌الدین محمد گورانی شافعی (زیسته در سدۀ هفتم) در حلب، از بزرگان علم و ادب شام بوده‌اند و در سدۀ یازدهم نیز، دو فرزند محمد حلبی گوران ـ که خود شاعر عرب‌ها بوده ـ به نام‌های قاضی صلاح‌الدین گورانی و ابوالسعود حلبی گورانی، از نام‌آوران عرصۀ ادب عربی به شمار می‌رفته‌اند. این مسأله نشان می‌دهد که بزرگان گوران در آن دوره ـ که مباحث هویت و ملیت‌گرایی هم‌چون امروز مطرح نبوده‌اند ـ نه‌تنها خود را محدود به ایل و قوم و عشیرۀ مادری نکرده‌اند، بلکه به خوبی با زبان و شعر و میراث فرهنگی اقوام دیگر و مشخصاً عرب‌ها تعامل کرده و حتی در آن به سرآمدی هم رسیده‌اند.

سه نکتۀ دیگر دربارۀ این فهرست را به فرصتی دیگر وامی‌گذارم و دوستان هورامان‌گرا را به تأمل دربارۀ منش بزرگان گوران در تعامل سازنده با جهان معاصر خود دعوت می‌کنم. به ویژه آن‌که دنیای امروز، جهان ارتباطات است و در عمل، در شبکۀ ارتباطی گسترده‌تر است که افراد، اقوام و ملل می‌‌توانند خود را به جهانیان بشناسند. به نظرم بهتر است دست از منش متعصبانه و دور از فرهنگِ تنگ‌نظری و فرو غلتیدن در پیلۀ خویشتن و انکار پیوند با کردها برداشت و به دامان فرهنگ کلی کردستان بازگشت.

یادداشت مرتبط: دیگری‌انگاری گوران برای کرد