با توجه به آن‌که دغدغۀ برخی از ادب‌دوستان هورامان و علاقه‌مندان به مباحث هویت‌ و زبان و فرهنگ، مسألۀ هورامان و گوران است و در این راه، بعضاً دوستانی گام نهاده‌اند که به رغم دل‌بستگی‌هایشان ـ آن گونه که باید و شاید ـ با روش‌های پژوهش دانشگاهی و مطالعۀ روش‌مند منابع تاریخی آشنا نیستند، به نظر می‌رسد بیان برخی ایده‌های راه‌گشا برای آنان جهت پیگیری اصولی‌تر مسأله، به روشن‌تر شدن تدریجی و گام به گام موضوع کمک خواهد کرد. در عین حال امید می‌رود در پیش گرفتن رویکردهای آکادمیک و دوری از جانب‌داری‌های تنگ‌نظرانه، تعصبات دوستان درگیر با رویکردهای کردانگاری گوران‌ها و مخالفان آن‌ها را نیز بکاهد و آنان را به سمت مدارا و مباحثۀ علمی مفید بکشاند.

در خصوص این مسأله، در کنار سایر روش‌ها و رویکردهای مطالعاتی، به نظر می‌رسد تأمل در نام کسانی که در تاریخ با شهرت گورانی شناخته شده‌اند، خالی از فایده نباشد و بتوان با بررسی جغرافیایی محل اقامت آنان، نوع فعالیت‌ها و تأثیرگذاری‌هایشان، به جوانب تازه‌ای از هویت تاریخی گوران‌ها و نقد رویکردها نسبت به این مسأله دست یافت. به این منظور، می‌توان فهرست اولیۀ زیر را اجمالاً بررسی کرد و به برداشت‌ها و نکات تاریخی قابل تأملی دست یافت.


شخصیت‌های گوران در تاریخ مشاهیر کرد

قاضی ابوعلی حسن گورانی در سدۀ پنجم که سال‌ها در اهواز اقامت داشته و تدریس می‌کرده است | قاضی شمس‌الدین محمد گورانی در سدۀ هفتم که پدرش از مناطق کردنشین به حلب رفته و نوادگان او به عنوان خاندان اهل علم و ادب گورانی حلب شناخته می‌شوند | جمال‌الدین ابوالمحاسن یوسف گورانی شافعی، دانشمندی از شهرزور که در سدۀ هشتم به مصر مهاجرت کرده و در آن‌جا درگذشته است | سُتیته خاتون و فاطمه خاتون گورانی در سدۀ نهم که فرزندان بدرمحمد گورانی و از دانشمندان حدیث و مدرسان علوم اسلامی بوده‌اند |  علاءالدین علی گورانی، از دانشمندان شهرزوری سدۀ نهم و ساکن و درگذشۀ حلب | جمال‌الدین عبدالله گورانی شافعی، دانشمند سدۀ نهم که در قاهره ساکن شده و در همان‌جا درگذشته است | مولانا شهاب‌الدین احمد شهرزوری گورانی در سدۀ نهم، شاگرد ابن حجر عسقلانی و معلم خصوصی سلطان محمد فاتح بود که وزارت عثمانیان را نپذیرفته و به تدریس و قضاوت در بروسا بسنده کرده است | قاضی محی‌الدین گورانی، از علمای سدۀ دهم شهرزور در حلب |  یوسف صدیقی شاهویی گورانی، از علمای سدۀ دهم هورامان | محمد حلبی گورانی، شاعر اواخر سدۀ دهم در حلب و پدر دو شخصیت برجستۀ سدۀ یازدهم: قاضی صلاح‌الدین گورانی و ابوالسعود حلبی گورانی، از رجال شعر و ادب حلب در آن دوره | عبدالمحسن گورانی شافعی، عالم و مدرس برجستۀ مدینه در سدۀ یازدهم | ملا قاسم گورانی شهرزوری، مدرس برجستۀ سدۀ یازدهم که به درخواست وزیر عثمانی، تولیت موقوفۀ دمشق را تا پایان عمر عهده‌دار شده است | ملا قاسم گورانی کردی، که او نیز در همان سده از کردستان به دمشق رفته و در مدرسۀ احمدیه به تدریس مشغول شده است | ملا محمود گورانی، دانشمند کردستانی دمشق که در مدت شصت سال فعالیت علمی خود در آن‌جا، تلاش کرده است آثار علمای ایرانی را به دانشمندان شام بشناساند و آنان را با فرهنگ و افکار ایرانیان آشنا سازد | ملا محمدشریف صدیقی گورانی شاهویی، که در سدۀ یازدهم راه یمن را در پیش گرفته و به رغم مسافرت‌هایش به بغداد و حجاز، نهایتاً در یمن درگذشته است | ملا علی گورانی شافعی، امام و مدرس مسجد جرجیس نبی در موصل در سدۀ یازدهم | شیخ الیاس گورانی شافعی، دانشمند طریقت‌گرای سده‌های یازدهم و دوازدهم در دمشق | شیخ ابوطاهر محمد کردی گورانی، مدرس و مفتی مدینه در سدۀ دوازدهم | مصطفی گورانی، شاعر و عالم حلب در سدۀ دوازدهم | عبداللطیف گورانی حنفی، از مدرسان برجستۀ آمد در سدۀ دوازدهم | شیخ مصطفی گورانی در سدۀ سیزدهم، که او نیز مانند بسیاری دیگر از دانشمندان گورانی، هورامان و کردستان را به مقصد شام و حلب ترک کرده است | شیخ احمد افندی گورانی، فیلسوف بغداد در سدۀ سیزدهم


نخستین شخصیت گوران

الف | به نظر می‌رسد نخستین کسی که عنوان گوران (و نه گورانی) را در نام و شهرت خود دارد، ملا ولد خان گوران، عالم و شاعری است که منظومه‌های متعددی چون «شیرین و فرهاد» و «نادر و توپ‌آل» به گورانی از خود بر جای گذاشته است. بابا مردوخ روحانی علت این شهرت را، «از عشیرۀ گوران» بودن وی دانسته است. امری که ممکن است برای سایرینی که در فهرست بالا با عنوان گورانی شناخته شده‌اند، به دلیل زبان آنان، یا جغرافیایی که احیاناً با این عنوان شناخته می‌شده و یا به دلیل هویت طایفه‌ای‌اشان بوده باشد و این مسأله، البته که در بازشناخت مدققانۀ مفهوم گوران، حایز اهمیت است.


نام کردی در عنوان افراد گوران

ب | در نام دو تن از شخصیت‌های فهرست بالا، عنوان کردی نیز دیده می‌شود؛ یکی ملا قاسم «گورانی کردی» در دمشق و دیگری شیخ ابوطاهر «کردی گورانی» در مدینە. این مسأله نشان‌دهندۀ آن است که اهل دمشق و مدینه، این دو شخصیت را «کرد و گوران» می‌دانسته‌اند. مفاهیمی که مشخصاً در آن دوره به‌سان امروز اهمیت هویت‌سازی و مناقشه‌ای نداشته‌اند و غرض از این برداشت، صرفاً بیان دیدگاه تاریخی معاصران این شخصیت‌ها دربارۀ اصالت جغرافیایی یا قومی و زبانی آنان است.


نام کوهستان شاهو در عنوان شخصیت‌های گوران

ج | تنها در نام دو تن از این مشاهیر به صورت مشخص به عناصری از مفاهیم هورامان اشاره شده است: یکی یوسف صدیقی «شاهویی گورانی» در هورامانِ سدۀ دهم و دیگری ملا محمدشریف صدیقی «گورانی شاهویی» در یمن سدۀ یازدهم. ضمن آن‌که مانایی نام شاهو در عنوان شهرت این دو تن در نوع خود جالب است، خالی بودن شهرت سایر افراد از عناصر هورامان هم درخور توجه است و نشان می‌دهد که در طول تاریخ، عنوان گوران در نزد دیگران شناخته‌شده‌تر از هورامان بوده است و یا آن‌که مشاهیر هورامان در ممالک اسلامی، خود را به جای هورامانی بودن، با اصالت گورانی معرفی می‌کرده‌اند. از همین موضوع البته می‌توان چنین برداشت کرد که احتمالاً مفهوم گوران در گذشته با محدودۀ جغرافیایی هورامان یکسان نبوده است! در این صورت، نبودن عناصری از مفاهیم هورامان در عنوان شهرت این مشاهیر، طبیعی می‌نماید. گر چه به هر حال ممکن است این انتظار را نیز ایجاد کند که وقتی گوران حوزه‌ای گسترده‌تر از هورامان بوده است، عناصری از مفاهیم گسترۀ پهناورتر گوران در ورای هورامان، دست‌کم در نام و شهرت برخی از آنان وجود داشته باشد!


مذهب گوران‌ها

د | شهرت شافعی در عنوان برخی از این مشاهیر آمده است. چنین امری، ضمن آن‌که تنوع مذهبی محل اقامت این مشاهیر را نشان می‌دهد ـ که با این گونه عنوان‌گذاری‌ها سعی کرده‌اند مشاهیر هر مذهب را در آن جامعۀ شهری متکثر بازشناسند ـ بیان‌گر جایگاه والای علمی این مشاهیر است، به گونه‌ای که آنان را به عنوان بزرگان و مراجع یک مذهب شناخته‌اند. غالب گوران‌ها نیز مانند دیگر کردها، شافعی مذهب بوده‌اند و حنفی بودن یک تن از آنان به نام عبداللطیف گورانی حنفی، در نوع خود جالب است. با در نظر گرفتن محل اقامت این شخصیت گوران ـ یعنی شهر آمد ـ و وابستگی این شهر به خلافت عثمانی‌های حنفی مذهب، گرویدن این شخصیت به مذهب امام ابوحنیفه، قابل درک است و البته می‌تواند نشان‌دهندۀ پویایی فکری گوران‌ها یا دست‌کم تأثیرپذیری آنان از حاکمیت و یا نوع ارتباط برخی از آنان با خلافت باشد.


مهاجرت گوران‌ها از کردستان

و | اغلب این شخصیت‌ها هورامان و کردستان را ترک کرده و به گسترۀ نسبتاً وسیعی از جهان اسلام ـ از اهواز و یمن گرفته تا حجاز و مصر و شام ـ رفته‌اند و ماندگار شده‌اند. چنین مسأله‌ای نشان‌دهندۀ چند موضوع است. نخست آن‌که مهاجرت علمی در میان گوران‌ها به سایر مناطق اسلامی در طول تاریخ همواره رواج داشته است. دیگر آن‌که منطقۀ شام و به ویژه شهر حلب، مقصد مورد علاقۀ گوران‌ها برای مهاجرت بوده است. این مسأله دلایلی دارد که نیازی به پرداختن به آن در این یادداشت کوتاه نیست. دو دیگر آن‌که، به نظر می‌رسد شهرت گورانی غالباً برای آن دسته از مشاهیری ذکر شده است که سرزمین مادری را ترک کرده و عمدتاً به مناطق عرب‌نشین رفته‌اند و در تمایز با فرهنگ و هویت عربی، به عنوان افرادی گورانی شناخته‌ شده‌اند. در این فهرست بیست و چهار نفره از گورانی‌ها، تنها یک نفر در هورامان و یک نفر در منطقۀ کردنشین آمِد بوده است. احتمالاً شهرت گورانی برای این دو نفر نیز، به سابقۀ تحصیلی و اقامت آنان در میان غیرکردها بازمی‌گردد. این مسأله بسیار پراهمیت است و نشان می‌دهد که «گوران در طول تاریخ، دیگری کرد نبوده است». اگر چنین بود، دست‌کم انتظار می‌رفت که عده‌ای از سایر مشاهیری که در مناطق کردنشین و هورامان می‌زیستند نیز، با عنوان گورانی شناخته می‌شدند که چنین نیست! از همین‌جا باید دریافت که دیگری‌انگاری گوران برای کرد، امری جدید و غیرتاریخی است!

پی‌نوشت ١: این یادداشت تنها با ملاحظۀ شهرت شخصیت‌هایی از جلد نخست کتاب «تاریخ مشاهیر کرد»، اثر بابا مردوخ روحانی است که در سده‌های پنجم تا سیزدهم هجری زیسته‌اند. در این بازۀ تاریخی، تمام کسانی که با عنوان گورانی شهرت یافته‌اند، فهرست شده‌اند و بنابراین گزینشی در کار نبوده است.

پی‌نوشت ٢: این فهرست را می‌توان به شیوه‌های دیگری نیز مورد ارزیابی قرار داد. یادداشت حاضر ناظر بر گرایش خاصی نیست و هدف آن بیشتر جلب توجه دوستان و علاقه‌مندان به واکاوی مسایل هویتی و تاریخی از زوایای تاکنون مغفول‌ماندۀ دیگری است که ممکن است ما را در فهم مسایل بعضاً پیچیده، یاری برسانند.

یادداشت مرتبط: تأملی در پراکندگی جغرافیایی مشاهیر گوران و گرایش‌های تعاملی آنان