توضیح: در مجموعۀ یادداشتهای کوتاه با عنوان مطالعه، سعی میکنم برخی جملات و نکاتی را که در زمان خواندن کتابها، از آنها متأثر شدهام یا مرا به فکر فرو بردهاند، نقل کنم.
متن: تا وقتی مدرسهام تمام شد و آمادۀ رفتن به دانشگاه شدم، بیشتر قسمتهای اروپا از غرب تا شرقش را دیده بودم. حالا علاقهام به شناخت دنیا به نقاط وسیعتر و در واقع خارج از اروپا معطوف شده بود. این تحولی بزرگ بود.
پینوشت: در حال مطالعۀ زندگینامۀ هَنس روسلینگ هستم. جملات کوتاه بالا را پس از توصیف اجمالیِ پارهای سفرهایش در نوجوانی ـ که عمدتاً به شیوۀ هیچهایک و گاه دوچرخهسواری و بعضاً از طریق کشتی بودهاند ـ آورده است. او زادۀ ۱۹۴۸ میلادی است و بازۀ زمانی سفرهای نوجوانی او، اندکی پس از جنگ جهانی دوم و در حالوهوای متفاوت آن دوره بوده است.
تأمل: به راستی چگونه است که فرهنگ سفر در میان آنان و ما تا به این حد متفاوت است؟ مدتهاست چنین پرسشی در ذهن من وجود دارد. به ویژه وقتی که دستکم از قرینۀ نوعشناسی آثار جغرافیایی تمدن اسلامی، میتوانیم فهم کنیم که در گذشتههای دورتر، فرهنگ سفر در میان مسلمانان بسیار متداولتر از دورههای اخیر بوده است؛ خصوصاً نوع علمی ـ تحقیقاتی و صوفیانۀ آن.
این مسأله با دقت در واژهشناسی تاریخیِ ادبیات سفر، بیشتر آشکار میشود. به عنوان نمونه، کلمۀ Adventure را در فارسی، ماجراجویی ترجمه کردهاند. همینکه برای ترجمۀ این مفهوم، به برساخت یک واژه دست زدهاند، نشان میدهد که در فرهنگ ما چنین چیزی یا وجود نداشته و یا بسیار کمرنگتر بوده است. این در حالی است که در عربی، واژۀ رحاله را به معنی بسیار سفرکننده داریم؛ کلمهای که میتوان برای کسانی چون مسعودی در سدۀ سوم هجری ـ که کتاب مروج الذهب او حاصل سفرهای بسیار زیاد و شگفتانگیز و طولانیاش است ـ به کار برد و بیشتر به قرون نخستین اسلامی تعلق دارد.
ثبت دیدگاه دربارۀ یادداشت