زمانی در میان ادبدوستان هورامان نظریهای وجود داشت که صیدی را دو تن یاد میکردند. این مسأله به دلیل وجود دو گونۀ شعری در دیوان او بود. بخش بسیار معدودی از اشعار او بر پایۀ گونهای از زبان هورامی هستند که میتوان از آن با عنوان زبان هورامی یا گورانی کهن یاد کرد و سایر اشعار او، به شیوۀ زبان هورامی متداول سروده شدهاند. بعداً مشخص شد که چنین نظریهای درست نیست و پایۀ تاریخی ندارد. این مسأله را در یادداشتی با عنوان «بازخوانی شعری کهن از شاعری هورامی» در شمارۀ ٨ نشریۀ کردی ـ فارسی روناهی در زمستان ١٣٩٥ به خوبی روشن کردهام. بر پایۀ آن یادداشت، سید عبدالله بلبری آخرین کسی است که به زبان هورامی کهن شعر سروده است و بنابراین دلیلی برای دو نفر پنداشتن صیدی باقی نمیماند.
با این حال، پرسشهایی دربارۀ زبان هورامی کهن باقی میمانند. نخست آنکه این گونۀ زبانی در کجا رواج داشته است؟ و دیگر آنکه این گونۀ زبانی به کدام مناطق محدود میشده و در این اواخر، در کجا به کار میرفته است؟
بر پایۀ پژوهشهایی که اخیراً برای نگارش کتاب ژیوارنامه داشتهام، به این نظریه رسیدهام که روستای ژیوار، آخرین سکونتگاه به کار رفتن گونۀ زبانی هورامی کهن بوده است. توضیح آنکه، روستای ژیوار به دلیل آنکه در میاندامنۀ کوهستان کۆساڵان قرار داشته و رودخانۀ سیروان تقریباً آن را دور زده است، همچون پناهگاهی امن میمانده است. مصداق آشکار این مسأله، طوایف این روستا هستند که تقریباً همۀ آنها غیربومی بوده و از جایی به آنجا رفته و مشخصاً برخی از آنان همچون طایفۀ باراما، به آنجا پناه بردهاند. در جنگها و ناآرامیها نیز، ژیوار پناهگاه مردم روستاهای هورامان تخت بوده است. نمونۀ آشکار این موضوع، به دهۀ اول ١١٠٠ ه.ق، زمانی که گنجعلی سلطان هورامان تخت را ترک میکند و بابانها آنجا را تسخیر میکنند، بازمیگردد. در آن زمان هورامیها علیه گماشتگان قیام کرده و از بیم حملۀ عثمانیها به ژیوار پناه میبرند و پل رودخانۀ سیروان را تخریب میکنند تا نیروهای مهاجم به آنها نرسند. همین مسأله نیز باعث نجات جان آنان میشود. منظور آنکه ژیوار به دلیل موقعیت جغرافیایی و حالت پناهگاهی آن، ظرفیت نگاهداشت زبان هورامی کهن در طول تاریخ را داشته است.
احتمالاً از زمانی که در سال ١٢١٤ ه.ق، ملهکۆ ـ پرتگاهی واقع در بخش جنوبی ژیوار که با گسترش جمعیت، اکنون یکی از محلههای روستا شده است ـ به مدت بیش از یک دهه مرکز حکمرانی اسکندر سلطان شد، زبان هورامی متداول در ژیوار نیز به کار رفت و از آن زمان به بعد، به مرور جایگزین زبان هورامی کهن شد. تقریباً در همین دوره است که صیدی (درگذشتۀ ١٢٦٥ ه.ق) نیز، خطاب به نشاط، آن دخترک ژیواری، با گونۀ زبانی هورامی کهن شعر میسراید و در آن به ژیواری بودن او تصریح میکند. بر پایۀ این نظریه، علت آنکه صیدی در این اشعار از زبان هورامی کهن استفاده میکند، احتمالاً به رواج آن در ژیوار بازمیگردد. از آنجا که سید عبدالله بلبری (حدود ١٢٧٠ ـ ١٣٥٦ ه.ق) نیز بعدها مدتی قریب به سه سال در ژیوار به سر برده است، احتمالاً زبان هورامی کهن را از پیرمردان روستا یاد گرفته و با آن شعر سروده است.
بر این اساس و به عنوان نظریهای اولیه، میتوان گفت که روستای ژیوار آخرین سکونتگاه به کار رفتن گونۀ زبانی هورامی کهن در این منطقه است.
پینوشت: در نگارش این یادداشت از دادههای گفتوگو با آقای سلام پاکدل ژیواری استفاده شده است.
ثبت دیدگاه دربارۀ یادداشت