به رغم گذشت چند هفته از سخنان ناصر رزازی، هنوز بخشی از گفت‌وگوهای کردی و بحث محوری برخی از مجالس کردستان و نیز محافل مذهبی و روشنفکری، به بررسی این موضوع اختصاص یافته و از آن میان، مسألۀ اسلام و کرد، و یا به تعبیریْ اسلامیت و کردیت، به گونه‌ای از چالش فکری و دغدغۀ دین‌مداران و ملی‌گرایان تبدیل شده است.

مشخص است که در یک یادداشت کوتاه تلگرامی، نمی‌توان به ارزیابی جامع این مسأله و واکاوی ابعاد تاریخی و جامعه‌شناختی آن پرداخت. با این حال به نظرم آمد با این بهانه، توجه علاقه‌مندان را به سویه‌ای از بحث که از جانب تحلیل‌گران به چشم نیامد، یعنی آسیب‌های مجموعه‌ای از جریان‌های اسلامی ـ که عمدتاً با عنوان سلف‌گرا شناخته می‌شوند ـ برای جامعۀ کردی، جلب کنم.


دوگانۀ اسلامیت و کردیت از جانب ملی‌گرایان

پیش از هر چیز باید دانست که سخنان این هنرمند محبوب کرد، صرفاً بیان اندیشه‌های شخصی او نیست، بلکه در عمل نمودی از دیدگاه یک جریان و طیف ملی‌گرایی در کردستان است. برخی از احزاب کردی با گرایش چپ در گذشته، در تلاش بودند تا در راستای شکل‌دهی به کمون و ملت کردی مورد نظر خود، اندیشه‌های کمونیستی را به عنوان دیگری اسلام به جامعۀ کردستان قالب کنند. به رغم زنده بودن فعالیت‌های سیاسی این احزاب، آنان موفقیتی به دست نیاوردند و بعضاً رهبرانشان با ملاحظۀ واقعیت‌هایی چون سنتی و عشیره‌ای بودن جامعۀ کردستان و وام‌داری تاریخی آن به اسلام، و نیز در نظر گرفتن مصلحت‌ها، دیدگاه خود را در این زمینه تغییر دادند. ملی‌گرایان جدید اما، متأثر از باستان‌گرایان ایرانی که شکوه و قدمت تاریخی حکومت‌هایی چون هخامنشیان را برای ملت‌سازی ایرانی تعریف کرده بودند، اخیراً آیینی چون یارسان را دستاویز خود قرار داده و آن را دیگری دین اکثریت ملت کرد تعریف می‌کنند و به این ترتیب و به منظور نیل به اهدافشان، به نوعی اسلام‌گرایی و کردگرایی اصیل را در مقابل یکدیگر قرار داده‌اند.


گسترش سلفیت در کردستان

با این‌که این تقابل و دوگانه‌سازی ملی‌گرایان، نوعاً چالش به حساب می‌آید، اما بر پایۀ تجربۀ تاریخی و با در نظر داشتن ساختار جامعه‌شناختی جوامع مسلمان شرقی و وضعیت کردها، می‌توان آیندۀ نافرجام آن را پیش‌بینی کرد. با این حال و به نظر من، آن‌چه دوگانۀ کردیت و اسلامیت را عمق و تداوم می‌بخشد و اثرگذار می‌کند و در نتیجه به جامعۀ کردی آسیب می‌رساند، جریان رو به رشد سلف‌گرایی در کردستان است.

حقیقت آن است که بن‌مایۀ اصلی حرکت‌های کردی در کنار دیگر عوامل و ریشه‌های تاریخی، که اتفاقاً با ساختار سنتی جامعۀ کردستان نیز هم‌خوانی دارد، اندیشه‌های دینی ـ عرفانی مشایخ طریقت است. با این حال، پس از مواجهۀ کردها با دنیای مدرن و آشنایی با اندیشه‌های جدید غربی، شرقی و عربی، پاره‌ای مکاتب فکری وارد احزاب و بدنۀ جامعۀ کردستان شد که از آن جمله می‌توان به جریان‌های سلف‌گرایی اشاره کرد. این جریان‌ها که با رویکرد اصلاح‌گرایی دینی و جهادجویی با روش و منش تند همراه بودند، عمدتاً از همسایگان عرب گرفته شده و بومی کردستان و اسلام کردی نبودند. از همین رو و به دلیل چهارچوب فکری خاص و دگم‌گونه، در همان ابتدا گزاره‌ای را وارد اندیشه‌های مذهبی کردی کردند که پیش از آن وجود و معنی نداشت و آن، عدم سازگاری حرکت‌های کردی و قوم‌گرایی با خوانش آنان از اسلام و یا دست‌کم بی‌اهمیت نشان دادن آن‌ها، و دعوت به امت اسلامی به جای ملت کردی بود. به رغم آن‌که پیش از آن، حرکت‌های آزادی‌بخش کردی از مراکز عرفانی و طریقتی کردستان سرچشمه گرفته بودند، اما احتمالاً با حمایت برخی حکومت‌های منطقه، این افکار در میان کردها گسترانده شدند.


آسیب‌های سلفی‌گری به جامعۀ کردی

این گسترش سلفی‌گری در کردستان، از دو جهت به جامعۀ کردی و حرکت‌های آن آسیب می‌رساند. نخست آن‌که با عمق بخشیدن به دوگانۀ بی‌اساس اسلامیت و کردیت، باعث انشقاق و ازهم‌گسیختگی اجتماعی می‌شود و به این ترتیب با دستاویزی از نوع افراط مذهبی، از هم‌دلی و یک‌پارچگی کردها می‌کاهد. یعنی در حالی که پیش از ورود این افکار، جامعۀ متثکر کردستان به لحاظ آیینی ـ متشکل از سنی‌ها، شیعیان، ایزدی‌ها، یارسان‌ها، یهودیان، مسیحیان و دیگران ـ به شکل مسالمت‌آمیز در کنار یکدیگر زندگی می‌کردند و هویت آنان غالباً از طریق شاخصۀ کردیت و نه مذهب تعریف می‌شد، اکنون تندروی سلفی‌ها به خطری قابل توجه برای هم‌زیستیِ بدون مناقشۀ کردها تبدیل شده است.

آسیب دوم گسترش سلفیت در میان کردها، بیشتر متوجه سیاست در خاورمیانه است. در میان پیچیدگی‌های متفاوت خاورمیانه، مسألۀ کردها از بزرگ‌ترین چالش‌های این منطقه است و بعضاً از موضوع فلسطین نیز پراهمیت‌تر به نظر می‌رسد. چنین وضعیتی، در عمل باعث تبدیل شدن کردها به ابزار حکومت‌های منطقه در گستراندن قدرت و مبارزۀ سیاسی آنان شده است. در چهارچوب این شکل از ساختار توزیع قدرت در منطقه است که می‌توان دریافت از میان اثرگذاری‌های مختلف حکومت‌ها، تلاش برای گستراندن سلفیت در کردستان چه جایگاهی دارد. به نظر می‌رسد کارکرد اصلی این موضوع، توجیه مقابله با برخی حرکت‌های کردی باشد. زمانی که در میان مطالبه‌گران کرد در زمینه‌های مختلف، کسانی از سلفی‌ها نیز حضور داشته باشند و یا بتوان برچسب سلفیت و افراط‌گرایی را به آنان زد، قاعدتاً تقابل با آنان با عنوان مبارزه با تروریسم، وجهه‌ای بین‌المللی داشته و مانع از انزوای سیاسی حکومت‌های درگیر، در اذهان عمومی جهان و ناظران غربی می‌شود.


راه‌حل برون‌رفت جامعۀ کردی از دوگانۀ اسلامیت و کردیت

به عنوان یک دانشجوی تازه‌کار در تاریخ و علاقه‌مند به پاره‌ای جوانب مطالعات کردی، راه‌حل سازگار با جامعۀ کردی برای برون‌رفت از برخی چالش‌های آن را در احیای نگرش‌های عرفانی بومی، توسعۀ افکار و منش صوفیانه و نظریه‌پردازی از اندیشه‌های عارفان کرد با ملاحظۀ دنیای مدرن و چالش‌های آن می‌دانم و بر این باورم که باورهای انسان‌دوستانۀ تصوف، ظرفیت قابل توجهی برای حل یا کاهش آلام متعدد جامعۀ سنتی کردستان دارد.