روز چهارشنبۀ هفتۀ گذشته، به دعوت پدرم و با همراهی جمعی از ماموستایان و جوانان علاقهمند مریوان، عازم یک سفر زیارتی ـ سیاحتی به مزار منسوب به اویس قرنی در نزدیکی شهر روانسر در استان کرمانشاه شدیم. این برای سومین بار بود که به صورت اختصاصی به آنجا سفر میکردم. دو سفر قبلیام در دورۀ کودکی و نوجوانی، و در قالب سفر خانوادگی ـ خاندانی بودند. مطابق برنامهریزی معمول پدر، صبحانه را اندکی پس از طلوع آفتاب و در ارتفاعات کوهستان تهته و مشرف بر دشت تاریخی شهرزور عراق صرف کردیم و آنگاه از طریق مسیر پرپیچوخم و بعضاً میانباغستانی هورامان لهون و گذر از کنارۀ طبیعت غار قوریقلعه، خود را پس از اذان ظهر به مقصد رساندیم. بعد از استراحتی چند و صرف ناهار و زیارتی اختصاصی، از طریق شهر کامیاران در غروبگاه همان روز به مزار منسوب به عکاشی صحابی، در نزدیکی روستای کاشتر رفتیم و نهایتاً پس از بازگشت از مسیر هوارمان ژاورود و گذراندن اتراق شبانۀ کوتاه در ییلاق زیباچشمانداز «بوکوو مارانی»، نیمهشبانگاهان به مریوان بازرسیدیم.
این سفر یک روزه تنها یکی از صدها مسافرت یک و چندروزهای است که همواره کردهای مناطق همجوار و دورتر، به این ناحیه داشتهاند و دارند. این سفرها برای مردمان مریوان و هورامان تخت و دیگر مناطق کردنشین که به نسبت اهالی منطقۀ جوانرود و روانسر، فاصلۀ بیشتری با مزار اویس قرنی دارند، شکل و شیوۀ خاصی پیدا کرده و عمدتاً به عنوان سیاحت و زیارت در نظر گرفته میشوند و بیش از یک روز به طول میکشند. در میان طیفهای گوناگون فکری و گرایشهای بعضاً متنازع مذهبی کردی نیز، صوفیان بیشترین سفرها را به این مزار دارند. از آن میان، پیروان طریقت قادریه به نسبت سایران، علاقهمندی بیشتری برای سفر گروهی به این مزار از خود نشان میدهند؛ امری که به دلیل حضور عنصر سماع جمعی در این طریقت، طبیعی جلوه میکند. با این حال، پیروان و دوستداران طریقت نقشبندیه، سفرهای جمعی کمتری به این مزار دارند و بسیار اتفاق میافتد که کسانی از آنان، به تنهایی به زیارت این مزار رفتهاند و مدتی ـ گاه بدون معاشرت با دیگران ـ در آنجا ماندهاند. این مسأله نیز در نوع خود طبیعی است؛ چرا که، اگر چه خلوت در انجمن یکی از اصول اولیۀ سلوک نقشبندیان است، اما آنان عمدتاً ذکر خفی و سکوت را بر داشتن سماع جهری ترجیح میدهند و این موضوع، طبیعتاً در جمع به دست نمیآید. دیگر آنکه، مشایخ نقشبندیه از گذشته میل به طریقت اویسی داشتهاند؛ به گونهای که عمدۀ مشایخ خواجه بهاءالدین نقشبند را از اویسیان برشمردهاند و نیز، برخی از مشایخ نقشبندی هورامان را نیز، از تربیتکنندگان اویسیمشربها دانستهاند
اگر چه بررسی میل صوفیان کرد به زیارت این مزار و چگونگی آن، خود میتواند موضوع یادداشت و بلکه پژوهشی مستقل باشد، با این حال، مسألۀ پیشینیتر، بررسی تاریخی انتساب این مزار به اویس قرنی است. شخصیتی از ناحیۀ قرن در یمن و از تبار خاندان بنیمراد که در دورۀ پیامبر (ص)، اسلام آورد و به رغم میل بسیاری که به دیدار پیامبر اسلام داشت، به دلیل دوری از مدینه و نیازمندی مادر او به سرپرستی، نتوانست محبوب خود را از نزدیک ببیند و این هجران و فراق، همواره با او ماند. رویدادی که بنمایۀ آن، غلیان محبت، دوست داشتن، عشق و میل فراوان در عین دوری از معشوق است و به همین دلیل، در منظومۀ فکری عارفان و صوفیان، جایگاهی بسیار والا یافته است و به دلیل توجه خاص آنان به شخصیت ویژۀ او ـ که بسیار اهل زهد و پرهیزکار بوده و میل به تنهایی و دوری از اجتماعات داشته است ـ بسیاری از سالکان صوفی، چنین منهجی را ترجیح داده و چندین تن از مشایخ نیز، به چنین مشربی متمایل شدهاند. توجه آنان به اویس به گونهای است که طولانیترین شرححال او، در کتابی از آنان ـ تذکرة الاولیاء عطار ـ آمده است. با این حال، شخصیت یکتای اویس قرنی و توصیههای پیامبر دربارۀ او، هر دو باعث شدهاند تا نهتنها در میان صوفیان، بلکه در نزد عمدۀ اسلامآورندگان، از اویس به عنوان خیر التابعین و سید التابعین و از جملۀ زهاد ثمانیۀ تابعین یاد شود.
آنچه از گزارش برخی از منابع تاریخی برمیآید، آن است که اویس به عنوان یکی از یاران علی بن ابیطالب، در نبرد صفین حضور داشته و او را در میان شهدای آن نبرد یافتهاند. این در حالی است که معدودی از منابع نسبتاً متأخر نیز، دربارۀ حضور او در سپاه مسلمانان در آذربایجان سخن به میان آوردهاند که البته این گزارشها، با در نظر گرفتن قراین دیگر، چندان ادلهبخش به نظر نمیآیند.
نحوۀ گزارش تاریخنگاران دربارۀ دفن جسد او، بعضاً مشابهتهایی در ابهام چگونگی فرآیند آن دارد و احتمالاً از جهت همین گزارشهای تیرهوتار است که اکنون، مزارهای متعددی به او نسبت دادهاند. آنچه تاکنون در جستوجوی مختصرم پیرامون اویس قرنی به آن دست یافتهام، آن است که در حال حاضر، علاوه بر این مزار در نزدیکی شهر روانسر، در رقۀ سوریه، گورستان باب الصغیر دمشق، روستای برمل در استان جیزۀ مصر، دیاربکر، نزدیکی قزوین در سلطان ویس، نزدیکی شهر زبید در یمن، و گویا در خانقین نیز، مزارهایی به او منسوب هستند. دو مقبره از این مجموعههای منسوب به او، در مناطق کردنشین قرار دارند و احتمالاً آنچه یاقوت حموی و ابن بطوطه دربارۀ مزار او در دیاربکر گفتهاند، همان مقبرهای است که اکنون در روستای بایکان در شهر سیرت در کردستان ترکیه قرار دارد.
این تعدد مزارهای منسوب به اویس، در نوع خود جالب و شگفت است و میتواند دلالتهای معنایی مختلفی داشته باشد. با این حال، آنچه از قراین برخی از گزارشهای تاریخی برمیآید آن است که مزار فعلی اویس در نزدیکی روانسر، به لحاظ تاریخی چندان قابل اعتنا نیست و مقبرهای که در رقه وجود دارد، به مدفن او نزدیکتر است. در نزدیکی این مدفن، قبر عمار بن یاسر صحابی وجود دارد و غالب گزارشها وجود این گور را تأیید میکنند. به علاوه، گور صحابی دیگر، ابی بن قیس نخعی در همانجاست و اینها رویهمرفته مجموعهای را تشکیل میدهند که در دل یک مسجد قرار گرفتهاند. گورهای دیگری نیز در آنجا یافت میشوند که به شهدای صفین منسوب هستند.
در نهایت، با توجه به نزدیکی جغرافیایی صفین و رقه و گزارش روشن تاریخنگاران دربارۀ شهادت اویس در صفین، و در عین حال ناروشن بودن گزارش آن دسته از مورخان که محل مرگ یا شهادت اویس را به صورت کلی آذربایجان و یا در راه بازگشت از ایران گفتهاند، احتمال دفن این شخصیت اسلامی در نزدیکی کرمانشاه، در نوع خود بعید به نظر میرسد.
به رغم این رویکرد دربارۀ روایتهای منابع تاریخی و نادرست بودن انتساب مزار کنونی در نزدیکی روانسر به اویس قرنی، به دلیل وجود پارهای گزارشهای پراکنده و سست دربارۀ چگونگی دفن جنازۀ اویس قرنی بر روی یک بلندی مشرف بر دشت در آثار بعضاً غیرتاریخی عمدتاً متأخر، و شباهت این مسأله با موقعیت فعلی مزار مورد اشاره، عالمان و مشایخ و صوفیان کرد تمایل داشتهاند تا این مزار را به عنوان جایگاه دفن اویس قرنی، یا دستکم زیارتگاه قابل اعتنای او شناسایی بکنند.
منظور از زیارتگاه قابل اعتنا در این یادداشت آن است که صوفیان بر آن باور بودهاند که زیارت آنان متوجه روحانیت فرد متوفی است و چون روح، ذاتی مجزا از محدودیتهای این دنیایی است، میتوانند حضور آن را در جایی که حتی ممکن است مرقد او نباشد، اما به نام او منسوب است، درک بکنند. فراتر از اینها، برخی از عالمان کرد دربارۀ صحت این انتساب، باوری بیشینه داشتهاند. به عنوان مثال، سید عبدالله بلبری (درگذشتۀ ١٣٥٦ هجری)، در کتاب راحة الارواح السعید فی توحید الله المجید، بێشەکۆ را «بیشک اوست» و ناظر بر محل دفن اویس قرنی دانسته است!
پینوشت ١: این یادداشت تنها یک طرح مسألۀ اولیه برای جلب توجه پژوهشگران بومی است و ناظر بر ارایۀ ادعای نوینی نیست.
پینوشت ٢: اویسیه یکی از طریقتهای صوفیه به شمار میرود که در آن، مریدان پیر زندهای ندارند. بنا به باور اویسیان، آنان یا مستقیماً تحت نظر و توجه روحانیت پیامبر تربیت میشوند و یا متوجه روحانیت یکی از مشایخ متوفی هستند و از منش، اخلاق و رفتار او پیروی میکنند.
پینوشت ٣: شرححال اویس قرنی در تذکرة الاولیاء را میتوانید در این بخش از وبسایت گنجور مطالعه کنید.
پینوشت ٤: میتوانید بخشی از آیین جشن مولود اویس قرنی را در نزدیکی مزار او در روستای برمل مصر، در اینجا مشاهده کنید.
پیشنهاد پژوهشی ١: در یک پژوهش آکادمیک، میتوان فرهنگ زیارت در میان کردها به صورت کلی و آداب آن نزد صوفیان را در کردستان مورد مطالعه قرار داد. در این باره میتوان به زیارتگاهها و تاریخ آنها، کارکرد اجتماعی ـ فرهنگی زیارت، نقش زیارتهای دستهجمعی صوفیان در انسجام گروهی آنان و حرکتهای تحولات تاریخی شیوۀ زیارتورزی کردها، تغییر جایگاه و کارکرد مزارها از بعد زیارتی محض به ابعاد سیاحتی و گردشگری و از این قبیل پرداخت.
پیشنهاد پژوهشی ٢: میتوان در یک پژوهش تاریخی به چگونگی حضور میل اویسی در میان نقشبندیان و تداوم یا انقطاع آن در میان عالمان و مشایخ کرد و زمینۀ تاریخی ـ روانشناختی آن پرداخت.
پیشنهاد پژوهشی ٣: بررسی نوع نگاه تاریخنگاران، عالمان و مشایخ کرد به حضور اویس قرنی در مزار نزدیک روانسر و نیز جایگاه اویس قرنی در ادبیات کردها، شامل آثار شاعران و ادیبان و نیز ادبیات شفاهی، میتواند موضوع یک پژوهش دانشگاهی باشد.
ثبت دیدگاه دربارۀ یادداشت