الف ـ برنامهریزی
در زندگی دانشجوییام به منظور در پیش گرفتن روند جدید در فعالیتها و ارتقای مهارتهایم، تاکنون بارها برنامهریزی کرده و هر بار پس از مدتی، کم یا زیاد، شکست خوردهام. با این وجود و به رغم تغییرهای بعضاً ژرف در عمدهای از دیدگاهها، باورها و نگرشهایم، هنوز به داشتن برنامه عادت دارم و آن را ترک نکردهام. حتی اگر به برنامهام هم عمل نکنم، دستکم ذهنیتی برنامهدوست دارم و همواره تمایل دارم برای روزهای نزدیک آیندهام برنامه داشته باشم.
ب ـ خیرخواهی
در این سالها آنچه را میکردم و یا در دست انجام داشتم، پنهان نمیکردم و از سر خیرخواهی و سبک خاص زندگیام ـ که در تلاش بودم ذهنیت و طرز فکر دیگران برایم مهم نباشد ـ با دیگران نیز در میان میگذاشتم و یا از آنکه آنان دربارۀ انواع کارهایم بدانند، ابایی نداشتم. فراتر از این، از محافظهکاری و کتمان فعالیتها نیز بیزار بودم و از کسانی که چنین رویهای داشتند، چندان دل خوشی نداشتم.
ج ـ سادهلوحی
الآن که به گذشته فکر میکنم، درمییابم که چون ذاتاً طینتی پاک داشتهام، به برخی مسایل بسیار سادهلوحانه نگریستهام! حقیقت آن بوده است که دیگران مانند من نبودهاند، احتمالاً حسادت ورزیدهاند یا حتی بخالت داشتهاند، بارها زرنگی در پیش گرفته و بدون آنکه چیزی بگویند، در پی اهدافشان بوده و معمولاً اگر چیز خوبی سراغ داشتهاند، به من و اطرافیانشان نگفتهاند و آن را مخفی نگاه داشتهاند.
اکنون میدانم که دیگران، به شکل عجیبی خودمحور بودهاند و عمدتاً در تلاش برای رسیدن به برنامههایشان و بالا کشیدن خودشان بودهاند، نه خیرخواهی برای دیگران و از جمله من!
د ـ تغییر: تمرکز بر خود
حال اگر چه دیگر مانند قبل نیستم، اما گذشتۀ خود را نیز انکار نمیکنم و به نوعی بر آن خیریتخواهیام میبالم. حقیقت آن است که من در آن مجموعه از تلاشهایم در پی آن بودهام که در عین تلاش برای اهداف و برنامههای خود، به دیگران نیز نفعی برسانم و تجاربم را با آنان به اشتراک بگذارم. با این حال، در روند جدیدی که به تازگی در پیش گرفتهام، بنا دارم در سکوتی سرشار به دنبال برنامههایم باشم و از برپا کردن غوغا و ایجاد حاشیه پرهیز کنم. مشخصاً نه از آن جهت که دیگر خیریتخواه نیستم و نمیخواهم به دیگران سود برسانم، بلکه از آن روی که عمیقاً به دنبال تمرکز بر خود هستم تا در سایۀ تلاشهای جدید و اجرای برنامههایی چند، از نو برخیزم، رشد کنم و به مراتبی مناسب از جایگاه معرفتی و مهارتی برسم.
حقیقت آن است که من نمیتوانم به صورت کارآمد و اثربخش، همزمان در پی رشد و توسعۀ دانش و مهارتهایم باشم و در کنار آن، ثمردهی کنم. اگر چه شاید در این گمان رگههایی از کمالگرایی به نظر بیاید، اما حقیقت آن است که به دورهای از تأمل و فعالیت با رویکرد درونمحور نیازمندم تا به دور از پارهای هیاهوها و حواشی، بر روی خودم کار کنم. درست مانند سالک راه تصوف که معمولاً پیش از هر چیز نیاز است دورهای از خودمراقبتی و ریاضت را در کنج زوایا و خانقاهها سپری کند تا در پی آن به سطحی از آمادگی برسد که بتواند ادامۀ راه را به درستی بپیماید و در زیر نظر شیخ راهنما به مدارج عرفانی مورد نظر برسد.
هـ ـ پیله
اکنون خود را سالکی میبینم که در راه طریقتِ رشد و توسعه، ریاضتِ تلاش آرام و پیوسته را در پیش گرفتهام. به تعبیر قرآنی، ابتدا خود عزم کرده و آن گاه به امید نتیجهبخشی آن به خدا توکل کردهام. امیدوارم این بار برنامهای که آن را پیله نامیدهام، به ثمر بنشیند و مرا تا حدودی از برخی نگرانیها برهاند و به ساحل امن آسایش برساند؛ «عَسی أن یَهدِیَنِ رَبِّی لِأَقرَبَ مِن هذا رَشَدا».
دیدگاههای بازدیدکنندگان
ابراهیم شمس
792 روز پیشسڵام دوکتۆر گیان!
وهڵێ گرد چێویهنه کتێبی تازهت مهبارهک!
جه بارهو تهسهووۆف جه ههورامان و کوردستانیهنه وهڵێ مهولانا خاڵێدی، نویسهبێت و ئێتتفاقهن منیچ به ئێستێنادوو «نور الانوار»ی ئی ههرمانێمه کهردٚێبێ. تهسهووۆف بهشێوی فره موهێمما جه تارێخوو ههورامانی که ئهگهر بهیان نهکریۆ، ههرمانهکێ ناقسهنه.
دایمه پهیم یاگێ پرسیاری بێ که چهنی وهڵێ مهولا ناخالێدی که تهرێقهتش جه دێهلیهوه ئاردٚهن کوردستان، کهسانێو پێسهو شێخهکاو کاکۆ زهکەریای و تهختهی بیێنێ و تهرێقهتشا چکۆوه گێرتهن؟! تا ئینه که ڕوێو دۆسێوی ههورامانی کتێبوو سهیێد عهبدۆسسهمهدیش پهی کیاسا.
تهحلیلهکهو جهنابیت که یهرێ بهشێنه نیانتهره، لامهوە جاڵب بێ و به ئیجازهت پهی پڕۆژهکهیم کهڵکهش چنه گێروو.
سید سعید حسینی
792 روز پیشدەس وەش پەی سەرنجیتا. بەڵێ، ڕاس فەرماوی؛ بە ڕاسی بابەتێوی گرنگا. وەشحاڵنا کە لاتاوە وەش بیەن و یاگێ کەڵکیش هەنە!