هورامانِ امروز با بحرانی جامع روبهروست و این مسأله را میتوان در ابعاد مختلف جامعهشناختی آن جستوجو و آسیبشناسی کرد. در این میان، سه مسألۀ اصلی که خود با هر سه مورد آنها مخالف هستم، بیسروسامانی وضعیت بازرگانی مرزی در قالب کولبری، رشد بیبرنامه و افسارگسیختۀ گردشگری و نیز مهاجرت جوانان به اروپا هستند.
هورامان و گردشگری
کم نیستند کسانی از دوستان و فعالان مدنی هورامان که تلاش میکنند گردشگری را در این منطقه گسترش دهند و این فعالیت خود را خدمترسانی به جامعه میدانند. بر خلاف تصور این عزیزان، شخصاً با این شیوه از توسعۀ گردشگری ـ که در واقع به کار بردن واژۀ توسعه برای آن نیز به نظر نادرست میآید ـ به شدت مخالف هستم! از آنجا که بحث در این باره مجالی دیگر میطلبد، در اینجا به بهانۀ آمدن مهمانانی چند به خانهامان، تنها به پدیدۀ مهاجرت جوانان، آن هم تنها از یک منظرِ سادهسازیشده و به صورت اجمالی میپردازم.
مهاجرت در میان نوجوانان هورامان
امشب در حالی که هنوز بر سر سفرۀ افطار بودم، دوستی تماس گرفت که میخواست با کسی دیگر به دیدار پدرم بیایند و آمدند. آن کس دیگر، پسری ١٦ ساله بود که میخواست به اروپا مهاجرت کند. چند تن از همراهانِ او در این مسیر، اکنون در ترکیه هستند و خود نیز بناست با دوست دیگرش از مریوان راهی شده، به آنها بپیوندد. وقتی به گفتوگو با این پسر کمسنوسال ولی قدبلند نشستم، وضع از آنچه فکر میکردم، آشفتهتر به نظر میرسید!
بسیار تأمل و تأسفبرانگیز است زمانی که وضعیت مملکت را در چنان حالتی از ناامیدی میبینیم که یک پسربچۀ تازه به دوران رسیده و بعضاً نرسیدۀ شهروند نقاط مرزی کشور، آیندۀ خود را چنان تاریک میبیند که ریسک راه بسیار خطرناک و هزینهبرِ مهاجرت غیرقانونی به کشورهای اروپایی را به جان میخرد و در حالی که در میانههای نوجوانی خود است، راهی مسیری میشود که در عمل نتیجۀ آن نامشخص است و تنها به سرابی از مظاهر یک دنیای متمدنِ دارای رفاه وابسته است!
طیف مهاجران و وضعیت آنان
بحث در این باره چنان زیاد است که هیچ نمیدانم چگونه در یک متن تلگرامی به آن بپردازم. این مسأله حقیقتاً دردناک است و تاکنون نتوانستهام به تمامی نسبت به آن بیتفاوت باشم! این جوانان که عمدتاً سنینی در میانههای ١٦ تا ٣٦ سال سن دارند و شامل مجرد و متأهل نیز میشوند، برای رسیدن به کشور رؤیاهای خود یعنی بریتانیا، راه زمینیای را انتخاب میکنند که از ترکیه آغاز میشود و شامل کشورهایی چون یونان، بوسنی، اسلواکی، کرواسی، فرانسه و نهایتاً بریتانیا میشود. آنها در این مسیر با انواع مخاطرات جانی روبهرو میشوند و سختیِ ماندن در جنگل، عبور از رودخانه و کوهستان، ریسکِ در معرضِ تیراندازی قرار گرفتنِ نیروهای مرزی، گرسنگی و حقارت و کتک خوردن را تحمل میکنند و چیزی میانههای ٤٠٠ تا بعضاً ٨٠٠ میلیون تومان و بلکم بیشتر هزینه میکنند تا نهایتاً با تظاهر به تغییر آیین و گرویدن به مسیحیت یا مواردی دیگر، در فرآیندی بعضاً طولانی به عنوان پناهنده و شهروند درجه چندم پذیرفته شوند و بر سر کارهایی چون کارگری در رستورانها و کارواشها، آرایشگری، رانندگی تاکسی و از این قبیل موارد بروند.
ارزیابی هزینهکردهای مهاجرت و مسألۀ اشتغال در هورامان
تا جایی که من میدانم، در سال ١٣٩٩ تنها در چند روستای دزڵیه، دهمهیهو، دهرهوکیێ و برخی توابع هورامان تخت، دستکم ٥٠٠ نفر از جوانان، هورامان را ترک کرده و راهی اروپا شدهاند. تصور حجم آسیبهایی که با رفتن این تعداد از جوانان ـ که مطابق برخی گمانهزنیها تا ١٠٠٠ نفر هم بودهاند ـ بسیار دردناک است.
بگذارید تمام مسایل جامعهشناختی و آیندهنگاری این مسأله را به کناری نهاده و تنها بعد مالی و اقتصادی آن را در نظر بگیریم؛ آن هم فقط به روش حساب کردنِ سرانگشتی و بدون در نظر گرفتن آسیبهای اقتصادی آن به خانوارها. اگر میانگین هزینهکرد این جوانان را مقدار کمینۀ آن، یعنی ٤٠٠ میلیون تومان در نظر بگیریم، تنها در بازۀ زمانی پارسال، دستکم ٢٠٠ میلیارد تومان از این چند روستا خارج شده است!
من که سواد تخصصی مالی و اقتصادی ندارم! اما بر مبنای آشنایی اخیرم با اکوسیستم کارآفرینی ایران به روش استارتاپی، به نظر میرسد با این حجم از سرمایه و به تناسب فعالیتهای بومی در این منطقه، بتوان برای بیشتر از ٨٠٠ نفر اشتغالزایی کرد! این یعنی اگر هدف مهاجرتکنندگان تنها رهایی از بیکاری بوده باشد، در عمل به بیراهه رفتهاند!
پینوشت: پیشنهاد میکنم دوستی علاقهمند از دانشجویان رشتۀ جامعهشناسی، موضوع پایاننامۀ کارشناسی ارشد خود را به این مسأله اختصاص دهد. به نظر میرسد نتیجه، پژوهشی مفید و کاربردی باشد!
ثبت دیدگاه دربارۀ یادداشت