امشب یکی از دنبالکنندگان صفحهام در اینستاگرام، که میدانست دربارۀ سید عبدالله بلبری پژوهش داشتهام، پستی فرستاد که در آن از سید عبدالله نام برده و به یکی از ابیات او استناد شده بود. وقتی اسلاید دوم پست را ملاحظه کردم، متوجه شدم از تصویری استفاده شده است که من پیشتر آن را در این فرستاده از کانال نسیمگرام قرار دادهام و یادداشت تأملی در واژههای گوران و هورامان در اثری از سید عبدالله بلبری را دربارۀ آن نوشتهام.
در دنیای نوین که شبکههای اجتماعی به یکی از تأثیرگذارترین ابزارهای ارتباطی تبدیل شدهاند، مشاهدۀ یک محتوای یکسان در صفحات مختلف، امری معمولی است و بنابراین من از این حیث تعجب نکردهام که محتوایی از آنِ من در آن صفحه بازنشر شده است. تنها میخواهم به یکی از ریشههای جریان گورانگرایی اشاره کنم که متأسفانه به یکی از کتابهای من بازمیگردد.
البته هر جریان اجتماعی و علمی در بستری از رویدادها، ریشهها و علل شکل میگیرد و تداوم مییابد و معمولاً نمیتوان هیچ جریان تاریخی و معاصری را به یک علت مشخص ارتباط داد. دربارۀ گورانگرایی نیز چنین است و برای تحلیل آن، قاعدتاً باید به دنبال مسایل مختلف جامعهشناختی تاریخی بود و پس از در کنار هم قرار دادن عوامل مختلف اثرگذار در این جریان، پازل ریشهیابی آن را تکمیل کرد. با این حال، به نظرم آمد توجه به یکی از نقطههای آغازین این جریان که ناشی از یک اشتباه تحلیلی من است، خالی از فایده نباشد.
من در فصل هفتم از کتاب «از دیار عرفان؛ زندگی، اندیشه و آثار سید عبدالله بلبری»، ضمن معرفی منظومهای از او به نام «صحیفة المنوّر من الشریعة الانور»، بیتِ اکنون مشهورشدۀ او دربارۀ فقه شافعی و زبان گورانی را آورده و از آن، دیگریانگاری گوران برای کرد را فهم کردهام. آن وقت هیچ نمیدانستم که این اشتباه تحلیلی من تا چه حد میتواند تأثیرگذار و نقطۀ تحریککنندۀ یک فهم قومگرایانه از مسألهای زبانشناختی باشد. پس از آنکه یکی از گورانگرایان جویای آن کتاب شد و نیز به قرینه متوجه اثرگذاری آن برداشت بر یکی از جوانان نظریهپرداز گورانگرایان در تدوین رویکرد جدیدشان شدم و مدتی در جریان استدلال آنها به این بیت بودم، بیش از گذشته به دو مسأله دربارۀ پژوهش علمی پی بردم؛ یکی طبیعت دانشورزی در توسعۀ مرزهای آن و دیگری، آسیب پارهای برداشتهای علمی در تداوم کژفهمی غیر اهل آن.
مورد اول: سرشت رشدگرایانۀ علم
دربارۀ اولی باید گفت که علم همواره در حال گسترش است و مکرراً نظریهها در تخصصهای مختلف، نقض شده و یافتههای دیگری جایگزین آنها میشود. توجه به این مسأله، در فهم و جهانبینی ما انسانها بسیار تأثیرگذار است و ما را از علمگرایی در تقابل با دینمداری به دور میدارد. ضمن آنکه، به ما سعۀ صدری میبخشد که در رویارویی با یافتههای به ظاهر شگفتانگیز علم، خود را نبازیم و در پس آن، منتظر دیدگاهی دیگر در میدان عدم قطعیت باشیم.
مورد دوم: برداشتهای علمی شتابزده
دومی اما در مقام عمل و دامنۀ تأثیرگذاری، پراهمیتتر است. هنوز جوامع بشری از تأثیرات پارهای نظریههای علمی آسیب میپذیرند که بعضاً نقض شدهاند یا دستکم بارها مورد نقد علمی قرار گرفتهاند. بعضی رویکردهای غیرحرفهای در پژوهشهای علمی و دستاویز قرار دادن آنها بر مبنای اهداف ایدئولوژیک نیز، نهتنها تسامح را در میان گروهها و قومها و گویشوران به زبانهای مختلف افزایش نداده، که باعث تنگنظری و تعصب نیز شده است. استفادۀ ابزاری و موردی از منابع تاریخی در راستای اهداف حرکتهای قومگرایانه و نژادپرستانه، از جمله مواردی است که در دوران مدرن و به ویژه سدۀ اخیر، بارها شاهد آن بودهایم.
این مسأله، دستکم برای من، همانند هشداری است که در پژوهشهای دانشجوییام، ضمن در پیش گرفتن سعۀ صدر و ملاحظۀ امکان خطا، تعجیل نکرده و همواره منصفانه پیش رفته و تا جایی که میتوانم، از منافع، جانبداریها و برخی گرایشهای دینی و قومی به دور باشم.
ثبت دیدگاه دربارۀ یادداشت