پس از گذراندن تحولاتی چند و به دلیل اشتیاقم برای پیگیری تفکراتی با محوریت درون‌اندیشی، بیش از گذشته به زهد نیازمند شده‌ام. در واقع، مدتی است ـ پس از مطالعاتی چند دربارۀ تصوف متقدم ـ به مفهوم زهد علاقه‌ یافته‌ام و مایلم آن را در جوانبی از زندگی‌ام چون حلقۀ ارتباطات، مدیریت کسب‌وکار، کلام و نشر یادداشت‌هایم به کار ببرم.


زهد در سده‌های نخستین اسلام و تکوین تصوف

زهد در سدۀ اول هجری به عنوان سرآغاز تصوف، بیشتر یک سبک زندگی برگزیده از جانب معدودی از صحابه، تابعان، محدثان و فقیهان بود. پس از شکل‌گیری مکاتب و طریقت‌های صوفیه در سده‌های بعد، این شیوۀ رفتاری در مراحل سیر و سلوک گنجانده شد و بعداً در طریقتی چون نقشبندیه، به عنوان گامی اساسی و آغازین در تربیت مرید لحاظ شد که الزاماً پس از پرورش او، تداوم نمی‌یافت.

صوفیان متقدم اگر زهد را در گوشه‌‌گیری و ترک دنیا و گاه به همراه ژنده‌پوشی در پیش می‌گرفتند، اکنون مینیمالیسم دیجیتال می‌تواند تعبیر و مهارتی نوین از بخش رویکردها و الزامات آن باشد. امری که به رغم درک بایستگی‌اش، دریافته‌ام که عملی کردن آنْ چنانِ پاره‌ای دیگر از رفتارهای سلبی، آسان نخواهد بود.


کاربرد زهد در زندگی امروزین

بر خلاف تحلیل برخی پژوهشگران که زهد را گونه‌ای از عادت‌های خشک دانسته‌اند، من چنان گمان می‌کنم که در مراحل مختلف زندگی ما، به ویژه در روزگار آشفتۀ کنونی، مهارتی بایسته و نیازی اساسی است. بر اساس تجربۀ زیسته، مطالعات جدید، نوع شخصیت، مشغله‌ها و دغدغه‌هایی که داشته‌ام و اکنون در سر دارم، به ضرورت کاربست زهد در سبک زندگی نوین خود پی برده‌ام.

از این رو احساس می‌کنم که در مسافرت زندگی، مسیری جدید و دیگر در پیش خواهم داشت، با چشم‌انداز ناشناخته‌ای از معرفت و تجاربی که امیدوارم ارزنده باشند. نمی‌دانم تا چه اندازه در این تصمیم پابرجا خواهم ماند و چگونه عمل خواهم کرد. در هر صورت به آنْ هم‌چون مرحله‌ای دیگر در زیستن پیش از چهل سالگی می‌نگرم و بر آنم دستاوردی اگر داشتم، با دیگران به اشتراک بگذارم؛ ان شاء الله.