در دو یادداشت پیشین (این و این)، بر مبنای کتاب سید عبدالصمد تواری، به پیشینۀ طریقت نقشبندیه در کردستانِ قبل از مولانا خالد شهرزوری پرداختم و رسیدن این طریقت به کردستان را با محاسباتی چند، یک سده پس از پیدایش آن در ماوراءالنهر، در اواخر سدۀ نهم و اوایل سدۀ دهم هجری تخمین زدم. در بحث از شیخ رضا کاکوزکریایی، شاگرد ابن حجر هیتمی نیز، چندطریقت‌گرایی او را که به صورت سنتی در میان نقشبندیان کرد باقی ماند، بازشناسی کردم.


رابطه در طریقت نقشبندیه

آن‌چه در گزارش سید عبدالصمد تواری دربارۀ شیخ رضا جلب توجه می‌کند، چالش‌برانگیز بودن نحوۀ «رابطه» هم‌چون یکی از آداب طریقتیِ نقشبندیان در آن دوره ـ هم‌چون اختلافات کنونی پیروان نقشبندی بر سر چگونگی آن پس از فوت مرشد ـ است.

او در این باره، چنین گفته است: «شاه بخارا رابطۀ مرشد [را] مجرداً جایز دانسته است، لکن بعضی فرموده‌اند این رابطه، مرشد را لازم است [که] در چهل روز مرید [را] ترقی از حالتی به حالتی بهتر و بالاتر بنماید، و الا داخل [در] صورت‌پرستی است! و این [را] بعض[ـی دیگر] هم گفته‌اند [که] حضرت شاه بدین شرط جایزش داشته؛ هذه کلها امور المبتدئین». این مسأله به خوبی نشان می‌دهد که کردها به برخی از آداب تصوف ـ در این‌جا رابطۀ نقشبندیان ـ علاقه‌مندی خاصی داشته‌اند، به گونه‌ای که چالش‌برانگیزی برخی از این آداب، اگر چه در نمودی دیگر، اما ظاهراً همواره تداوم داشته و به دورۀ معاصر نیز رسیده است. این مسأله در عین حال می‌تواند نشان از اختلاف مشربی پیروان نقشبندیه در کردستان بر سر پیروی کردن از آرای برخی از بزرگان نقشبندی دربارۀ آداب طریقت نیز باشد.


جامی و ورود طریقت نقشبندیه به کردستان

با این حال نکته‌ای که در دو یادداشت پیشین به دلیل عدم ذکر آن در کتاب نام‌برده بدان پرداخته نشد، چگونگی ورود این طریقت به کردستان است. آن‌چه اخیراً به آن گمان برده‌ام و قراین غیرمستقیم دیگری نیز دست‌کم این گمان را برای خودم تقویت می‌کنند، نقش عبدالرحمن جامی در ورود طریقت نقشبندیه به کردستان است. این مسأله را تاکنون و به صورت آشکار در هیچ منبعی نیافته‌ام؛ با این حال می‌دانیم که جامی در همان دوره‌ای که برآوردِ زمانیِ پیشین من از ورود این طریقت به کردستان بود، از کردستان عبور کرده است. او در سال ٨٧٧ هجری عازم سفر حج شد و پس از زیارت مکه و مدینه، به شام رفت. سلطان محمد عثمانی یکی از شاعران هرات را به نام خواجه عطاءالله کرمانی ـ که با جامی آشنایی داشت ـ همراه با هدایایی نزد او فرستاد تا به آسیای صغیر برود. زمانی که جامی در حلب از درخواست سلطان عثمانی آگاه شد، به سوی تبریز رفت. ظاهراً در میانۀ راه، امرا و دولتمردان اوزن حسن او و همراهانش را از راه کردستان به تبریز برده‌اند و در آن‌جا از وی استقبالی شایان کرده‌اند.

با این‌که به نظر می‌رسد این سفر جامی و عبورش از کردستان به دلیل امتناع او از رفتن به دربار عثمانی همراه با تعجیل بوده است، اما نمی‌توان از تأثیرات احتمالی آن بر احوال علمای کرد به آسانی چشم پوشید. جامی در آن دوره، هم شاعری توانمند و شهره، هم عالمی دانا و نام‌آشنا و هم ترویج‌دهندۀ بزرگ طریقت نقشبندیه و مورد اعتماد خواجه عبیدالله احرار بود و معمولاً حضور او در هر ولایتی از جهان اسلام، همراه با استقبال‌هایی از او بود؛ همان گونه که در سفر حجازِ او پیش از عبورش از کردستان، چنان بود. از طرفی، با توجه به محبوبیت عجیب آثار جامی در مدارس علمی کردستان و نیز پیروان طریقت نقشبندیه، این احتمال می‌رود که نقشبندیان کرد به نوعی بیش و پیش از دیگر دانشمندان نقشبندی، از جامی نقش پذیرفته‌اند و این مسأله از جمله می‌تواند به دلیل ترویج این طریقت در کردستان به وسیلۀ جامی بوده باشد.

پی‌نوشت: دقت در موضوعی تاریخی با چنین گمانه‌هایی از آن‌جا برای من حایز اهمیت است که در نسخه‌پژوهی‌های پراکنده‌ام، به حضور گرم آثار جامی در هورامان پی برده بودم و دلیل محبوبیت بیش از اندازۀ آثار او در نزد عالمان هورامان، نوعاً برایم پرسش‌برانگیز بود. پدربزرگ پدری‌ام نسخه‌ای خطی از پارۀ قابل توجهی از اشعار او را داشته و پدربزرگ سوم مادری‌ام نیز، هم آثاری از او را کتابت کرده و هم متأثر از روش او به شرح قصایدی چند پرداخته است. همین مایه از تأمل در کنار مطالعۀ موردی زندگی جامی بود که مرا به این گمان نزدیک کرد که احتمالاً عالمان کرد متأثر از ترویج جامی در آن سفر و عبورش از کردستان به طریقت نقشبندیه گرویده‌اند، که البته جز در میان پاره‌ای از نخبگان، چندان پایدار نبوده و انقلاب واقعی طریقت نقشبندیه در کردستان، در واقع در سدۀ سیزدهم هجری و به وسیلۀ مولانا خالد شهرزوری روی داد.