بیش از یک دهۀ پیش بود که از سر علاقه‌مندی و کنجکاوی به فهم فلسفه و آشنایی با کلیات و مقدماتی از آن، کتاب الفبای فلسفه را خواندم. اگر چه در آن دوره ـ زمانی که هنوز یک بچۀ مثبتِ شاگرد اول دبیرستانی بودم ـ سعی می‌کردم با مسایل کتاب اخت شوم و دربارۀ آن‌ها بیندیشم، اما از آن‌جا که هنوز عیناً با عمدۀ آن‌ها روبه‌رو نشده بودم و در اصطلاح اهل پژوهش، آن‌ها برای خود من نیز مسأله نشده بودند، تأمل من در عمل با فهم عمیق که بتوانم در زندگی خود از آن‌ها استفاده کنم، همراه نبود و صرفاً توانستم مطالعۀ کتاب را با کمی زحمت به پایان ببرم و آن را در قفسۀ کتابخانه باقی بگذارم!

اکنون اما، پس از پشت سر گذاشتن دوره‌ای متفاوت از آن‌چه آن وقت‌ها با آن مواجه بودم، به نظرم باید از نو آن را بخوانم و به مرور در وادی تأملات فلسفه قدم‌ها بزنم تا بتوانم به درستی فلسفه‌ورزی کنم و به این ترتیب شیوۀ درست اندیشیدن برای حل یا عبور از چالش‌ها را دریابم. این فراتر از یادگیری مهارت‌های مدیریت، توسعۀ فردی و موفقیت است. حقیقت آن است که در زندگی گاه مواردی پیش می‌آید که روبه‌رویی و عبور از آن‌ها، علاوه بر مجموعۀ مهارت‌هایی که از راه خواندن، تحصیل و تجربه به دست می‌آیند، به تأمل و اندیشیدن نیازمندند.

هنوز در ذهن خود از فیلسوفان تصویری پرورده‌ام که فارغ از قیل و قال زمانه در کنجی خلوت نشسته و ضمن نظاره‌گر بودن پیرامونشان، بارها در فکر کردن غوطه‌ور شده‌اند؛ و البته سبک زیستن تنی چند از آنان برایم شگفت‌انگیز است که در عمل چنان بوده‌اند و حتی پاره‌ای از آنان، نه در منازل و خانه‌ها که گاه در اماکنی بی‌ربط و به دور از حداقل امکانات و بهداشت، در آبراهه‌ها و کنار سگ‌ها زندگی کرده‌اند.

فکر کردن به این‌که چرا و چگونه آن‌ها از سر آگاهی، شناخت و تصمیمِ مبتنی بر معرفت چنان سبکی از زیستن را انتخاب کرده‌اند، آدمی را با گسترۀ پهناورتری از دیدگاه‌ها دربارۀ زندگی و جهان‌بینیِ متفاوت‌تر مواجه می‌کند. به ویژه آن‌که، اکنون ما در دوره‌ای به سر می‌بریم که عوامل بیرونی عمدتاً ما را به سمت تلاش‌های خستگی‌ناپذیر و انتظاراتی بی‌رویه برای موفقیت بیشتر سوق می‌دهند. نگاه اطرافیان، رویکرد جامعه، انتظارات حلقۀ ارتباطی نزدیک ما هم‌چون خانواده و دوستان صمیمی، شبکه‌های اجتماعی و سایر عوامل بیرونی، همواره هنجارهایی برای ما می‌سازند که در پی آن‌ها باید در تحصیلات، مسیر شغلی، شهرت‌گرایی، رابطه، اندام‌پروری و ... دوان دوان به سوی موفقیت رفته و به آن دست یابیم. انتظاراتی که معمولاً به آن‌ها تن می‌دهیم و سبب‌ساز نارضایتی‌امان را فراهم آورده و استرس و اضطراب را در زندگی‌هایمان می‌افزایند.

آیا در کنار رویکرد زندگی کردن بر اساس هنجارهای اجتماعی و عرف‌های محیط، نمی‌توان به سمت سبکی از زندگی پیش رفت که در آن، رفتار ما برگرفته از اندیشیدن و بلوغ فکری و دریافت شخصی و معرفت فلسفی باشد؟ چگونه می‌توان در این دنیای آشفته و آکنده از اطلاعات و عصر ارتباطات و فشار رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی و قوانین حاکمیتی و اقتدار پایندۀ سنت، در پی مسیری بود که روح و تن را بیاساید و راهی فراگیر پیش روی علاقه‌مندان قرار دهد؟!