مدتی است که بنا به مجموعه‌ای از دلایل، هیچ نتوانسته‌ام عمدۀ فعالیت‌های دانشگاهی‌ام را پیگیر باشم. با این حال بعضاً برخی روی‌دادها چنان پیش می‌آیند که گر چه ممکن است میل و شوقی که باید و شاید، نباشد، اما در آن‌ها نوعاً توفیقی است که ذهن و فکر و اندیشۀ هزارسودایی آدمی را، ناگزیر یاد فیل گمشدۀ هندوستانی‌اش می‌اندازد!

جمعۀ همین هفتۀ گذشته بود که به قصد دیدار و عیادت ماموستا عبدالقادر هزارخانی، با پدر راهی این روستای زیبا شدیم؛ روستایی پرجمعیت، متراکم، تمیز و بسیار مرتفع در میان‌پایۀ کوهستان پیازه و دارای هوایی بسیار خنکساران که خوشبختانه منظر معماری ـ فرهنگی خود را تا حدود زیادی حفظ کرده است و از این حیث، بسا وضعیت بهتری از عموم روستاهای هورامان، به ویژه هورامان تخت دارد!

ماموستا عبدالقادر از نوادگان ملا خضر رواری است که حدود شش دهه است در روستای هزارخانی به سر می‌برد و اکنون پسر او که اتفاقاً مَجاز پدر بنده است، ماموستای آبادی است. اگر کماکان و به عادت خود نخواهم اغراق کنم، به راستی ایشان را کسی دیدم که به حق شایستۀ واژۀ «دائم الذکر» هستند. این صفت معمولاً در منظومۀ فکریِ عرفانی، برای آن دسته از صوفیان، زاهدان و عابدان به کار می‌رود که لحظه‌ای از ذکر و یاد خدا بازنمانده‌اند و من، هم‌چون کسی که بعضاً به جوانبی از میراث صوفیان علاقه‌مند بوده‌ام، همواره به این فکر می‌کرده‌ام که چنین چیزی چگونه ممکن است و آیا ممکن است چنین افرادی هنوز در میان ما باشند؟ تسبیح چوبی ماموستا همواره به دستش بود و حتا بعضاً پاسخ‌هایی که ایشان در میان گفت‌وگوها می‌دادند، بر پایۀ ذکر بود!

سهم ماموستا عبدالقادر از میراث ملا خضر رواری، علاوه بر سیرت عبادی و صورت عرفانی، نسخه‌ای خطی از کتاب صحیح بخاری است که ظاهراً ملا خضر رواری در سال ١١٩٢ در دورۀ رضا سلطان در ییلاق روستای روار به نام ژونی، در مدت چهل شبانه‌روز استنساخ کرده است. خوشبختانه نسخۀ خطی به خوبی حفظ شده و حتا جلد چرمین آن نیز به صورت سالم باقی مانده است. دست‌خط ملا خضر بی‌نهایت زیباست و حتا اعجاب‌برانگیز به نظر می‌رسد که چگونه در آن مدت به نسبت کم و در شرایط سخت هوارنشینی، با چنان کیفیتی اقدام به نسخه‌برداری کتاب جامع صحیح بخاری نموده است.

این اثر تنها یک استنساخ معمولی نیست، بلکه ملا خضر در حاشیۀ آن، هوامشی افزوده است که به نظر می‌رسد بسیار پراهمیت باشند. از آن‌جا که هدف از مسافرت ما، صرفاً دیداری با ماموستا عبدالقادر و عیادت و آگاهی بر احوال ایشان بود، چندان مجال نیافتم که نسخه را بررسی و چندی مطالعه کنم، اما از مشاهدۀ همان چند صفحۀ محدود اوایل و اواخر نسخه نیز، چنان به نظرم آمد که اگر کسی تنها بر روی این حواشی ملا خضر رواری کار کند، می‌تواند بخشی از دیدگاه‌های حدیثی و آیینی او را هم‌چون یکی از بزرگان فرهنگی هورامان و به عنوان بخشی از تاریخ اندیشۀ دینی در هورامان، بازشناسی کند. او در این حواشی به کرات از واژۀ قُلت استفاده کرده است که معمولاً بیان‌گر صاحب‌نظر بودن گویندۀ آن است؛ به ویژه آن‌که ملا خضر این واژه را در کنار هم‌خانواده‌های آن نظیر قال و قالوا به کار برده است. علاوه بر این، احتمالاً نکته‌های ریز تاریخی فراوان و ارزشمندی دربارۀ هورامان در لابه‌لای این حواشی وجود داشته باشند. به عنوان مثال، ملا خضر در همان اواخر نسخه می‌گوید که همراه با پسر بزرگش به نام احمد، نسخه را در یکی دیگر از ییلاق‌های روستای روار مقابله کرده و در جایی دیگر نیز افزوده که در سال ١١٩٧ فهرستی «لا بترتیب الابواب، بل بنقل الکتاب» بر آن افزوده است. از همین دو نکته چنان برمی‌آید که بر خلاف دوره‌های متأخر مدرسه‌های علوم دینی کردستان، در آن دوره کتاب‌های حدیثی مورد توجه عالمان هورامی قرار داشته‌اند و به ویژه همواره مورد استفادۀ ملا خضر بوده‌اند، به گونه‌ای که پس از پنج سال ـ احتمالاً برای سهولت مراجعات مکرر به کتاب ـ فهرستی ویژه بر این نسخه از صحیح بخاری افزوده‌اند. نیز چنان به نظر می‌رسد که روابط گرم استاد ـ شاگردی میان ملا خضر و فرزندش برقرار بوده و در تولید آثار یا دست‌کم استنساخ آثار مورد نیاز مدرسه، با یکدیگر همکاری داشته‌اند. این‌که احمد نیز در مقابلۀ نسخه پدرش را یاری داده است، می‌تواند دست‌کم بیان‌گر آشنایی او با حوزۀ دانشی حدیث باشد ...

پیشنهاد پژوهشی: به نظر می‌رسد یکی از امور پژوهشی بسیار ضروری برای روشن کردن تاریخ هورامان، توجه به این گونه آثار و استخراج توأمان دیدگاه‌های عالمان و روی‌دادهای تاریخی منطقۀ هورامان در لابه‌لای این گونه متون است. اگر دوستی بتواند بر روی حواشی این نسخه کار کند، مطمئناً به داده‌های قابل توجهی در این زمینه دست خواهد یافت.