پیشتر گمان می‌کردم اگر چهارچوب پایداری از افکار و باورها داشت، می‌توان مستقل بود و نوعاً رها و روی در پیش زندگی کرد. گذر از سی سالگی و مواجهۀ متفاوت با مسایلی چند، این دیدگاه فلسفی‌ام را دربارۀ زندگی در عمل با چالش مواجه کرد و دریافتم که رنج نزدیکان، می‌تواند عمیقاً مانعی بزرگ بر سر راه دستیابی به اهداف و پرداختنِ مسیر مطلوب باشد.

حقیقت آن است که آدمی اساساً به زیست اجتماعی‌اش زنده است و بر پایۀ طبع مدنی‌اش رشد می‌کند. اگر چه خلوت و تنهایی و محدود کردن محیط برای پاره‌ای موارد تربیتی ـ چون سلوک صوفیان و ریاضت درویشان ـ در مدتی محدود و برای اهدافی معدود بایسته و ضروری است و در اصطلاحِ موفقیت نیز تمرکز نامیده می‌شود، اما رسیدن به هدف در نمود و نمای جامعه است که رنگ می‌دهد و فرد در واکنش دیگران است که می‌تواند بازتاب تلاش‌هایش را ببیند و خود را بسنجد و به پیش برود.

باید پذیرفت که هر چند آدمی بر درون خود نیز متکی باشد، عمدتاً به تأیید بیرونی هم نیازمند است و نمی‌تواند بدون محیط پیرامون قدمی استوار داشته باشد. اگر آدمی چنین به محیط و جامعه‌اش وابسته است، پرواضح است که بستگی او به خانواده و نزدیکان بیشتر است و معمولاً موقعیت آنان بر او اثرگذاری عمیق دارد.

آن‌چه اکنون هم‌چون یک مسأله، تأمل و چاره‌اندیشی آن مرا بارها به خود مشغول کرده، در زندگی قسمی از بزرگان تاریخ نیز بوده، اما ظاهراً به سادگی از کنار آن گذشته‌اند و این برای من بسیار شگفت‌انگیز است. از میان آنان عملکرد ابوحامد غزالی ـ هم‌چون گذشته که از کنش و اندیشۀ او عمیقاً متأثر بوده‌ام ـ برایم منحصر به فرد است. آن‌گاه که نظامیه را رها کرد و نزدیک به ده سال، به تنهایی در سفر بود و بخش قابل توجهی از سلوک جغرافیایی‌اش را علاوه بر تدریس و املا، به کناره‌گیری و سلوک عرفانی گذراند.

اگر برای دیگران جرأت ترک بالاترین منصب علمی آن دوران به وسیلۀ غزالی مهم است، برای من رها کردن خانواده و فرزندانش از هر چیز دیگری عجب‌انگیزتر است. به راستی حیرت‌انگیز است که در آن سن و سال نیز، غزالی دست از جست‌وجوی حقیقت و معرفت بازنمی‌دارد، گوشۀ عافیت را به حال خود وامی‌گذارد، تسلیم موقعیت خود نمی‌شود و شرایط خانوادگی بر او نمی‌چربد و خود را محور قرار می‌دهد و خویشتن را در اولویت می‌گذارد و برای دست‌یابی به مطلوب خود، خانواده را واگذاشته، دل به بیابان می‌دهد.

گاه گمان می‌کنم که لحظۀ جدایی او از خانواده برای آغاز سفری متفاوت و بی‌نظیر در دل صحرا، باشکوه‌ترین صحنۀ تاریخ زیست علمی اندیشمندان است. حقیقتاً که به این عظمت لحظه و تصمیم، رشک می‌برم!