پژوهش از جملۀ کارهای پررنج و بعضاً ملال‌آور است که در پی آن، گاه برای یافتن سر نخی از یک مسأله یا پیداد کردن روی‌دادی، نامی، مکانی و یا موضوعی، باید کتاب‌های متعددی را در زمینه‌ها و زبان‌های مختلف جست‌وجو کرد و ساعت‌ها یا روزها، ماه‌ها و بعضاً سال‌ها نیز وقت خرج کرد. این در حالی است که گاه با در دست گرفتن کتابی و مطالعۀ بخشی از آن، ممکن است به نکته یا موضوعی بربخوریم که مدت‌ها دنبالش بوده‌ایم یا ممکن است کسی دیگر در جست‌وجویش بوده و آن را نیافته است. احتمالاً این اتفاق برای بسیاری از ما افتاده است، ولی یا آن نکته را یادداشت نکرده‌ایم، یا علامت نزده‌ایم و یا به گونه‌ای ثبت کرده‌ایم که بعداً یادمان رفته است آن را کجا و در چه کتابی دیده‌ایم! گاه نیز به نکته‌های متعددی دست می‌یابیم که اگر بخواهیم همۀ آن‌ها را در دفتری جداگانه ثبت کنیم، هم فرآیندی زمان‌بر خواهد بود و هم احتمالاً از آن دفتر، کشکولی برخواهد آمد که با وجود داشتن داده‌های متنوع و یکتا، چندان به درد مطالعه نمی‌خورد یا تنها خودمان خواهیم توانست از آن استفاده کنیم. این در حالی است که امروزه، با رشد انواع فناوری‌ها و به ویژه شبکه‌های اجتماعی، امکان اشتراک این گونه یافته‌ها و نکته‌ها وجود دارد و فکر می‌کنم اگر پاره‌ای از این داده‌ها را در جای خود، مانند گروهی، کانالی یا بستر مناسب دیگری، در اختیار پژوهشگران قرار دهیم، امری بیهوده نخواهد بود. سری یادداشت‌های «از مطالعات من» به همین منظور در نظر گرفته شده است.

نکتۀ نخستی که امروز به آن برخوردم و به نظرم رسید با دوستان در میان بگذارم، پیشینۀ نام صیدی در میان کردهاست. صیدی/ سه‌یدی، از جمله شاعران عاشقانه‌سرای هورامان است که به عنوان یکی از ارکان سه‌گانۀ ادبیات کلاسیک هورامی شناخته می‌شود. در میان پژوهشگران و دنبال‌کنندگان ادبیات هورامی، دربارۀ شخصیت او و دورۀ زندگی‌اش اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی صیدی را تخلص دو شاعر در دو بازۀ زمانی مختلف می‌دانند و دیگران او را تنها یک شخصیت ارزیابی کرده‌اند. در دورۀ کارشناسی ارشد، دیدگاه خود را دربارۀ یکتا بودن شخصیت صیدی، در چهارچوب مقاله‌ای کوتاه با عنوان «بازخوانی شعری کهن از شاعری هورامی» ـ که در هشتمین شماره از نشریۀ دانشجویی روناهی در دانشگاه شهید بهشتی انتشار یافت ـ با در نظر گرفتن چند قطعه‌شعرِ به اصطلاح هورامی کهن از سید عبدالله بلبری، بیان کردم؛ دیدگاهی که در چاپ پسین دیوان صیدی ـ که با زحمات چند ساله و ارزندۀ آقای عبدالله حبیبی، پژوهشگر زبان و ادبیات هورامی، منتشر شد ـ با ساختار استدلالی بیشتر و استمساک به ادلۀ دیگر، مورد تأیید قرار گرفت.

مقدمۀ این چاپ از دیوان دارای نکات ارزنده‌ای است که در عین حال بیان‌گر تلاش‌های قابل تقدیر مصحح و مترجم آن است. امروز در مطالعۀ کتاب «نور الانوار در کرامات ذراری سید مختار» از سید عبدالصمد تواری، به نکته‌ای هر چند کوچک برخوردم که جای آن در مقدمۀ دیوان صیدی خالی است. این کتاب دربارۀ برخی خاندان‌های سادات کردستان با تمرکز بر منطقۀ کلاترزان، مریوان و هورامان و بیان شرح‌حال شخصیت‌های کلیدی این خاندان‌هاست که در سدۀ یازدهم هجری از جانب نویسنده و برای آموزش فرزندش تألیف شده است. نویسنده در اواخر کتاب و پیش از به پایان بردن بحث خاندان سادات بزرنجی، در ضمن بحث از شیخ بایزید بن شیخ عبدالکریم یوسفی برزنجی و نوادگان او، از یکی از سادات با عنوان «شیخ صیدی» نام می‌برد و علت شهرت او به این عنوان را، شکار کردن بسیار وی عنوان کرده است و از ذکر اطلاعات بیشتری دربارۀ او، جز لقب دیگرش، یعنی طایر، امتناع ورزیده است. به این ترتیب مشخص می‌شود که پیش از صیدی شاعر، واژۀ صیدی به عنوان شهرت در نزد برخی از کردها شناخته‌شده بوده است.

منبع: تواری، سید عبدالصمد، «نور الانوار در کرامات ذراری سید مختار»، سنندج: انتشارات حسینی‌نسب، چ١، ١٣٦٩، ص١٠٦

پی‌نوشت: «صیدی تهرانی» یکی از شاعران فارس اهل تهران در سدۀ یازدهم هجری است. «کانی صیدی» نام یکی از روستاهای کوهستانی و سردسیر بخش خورخورۀ دیواندره است. در دهستان جم بخش کنگان بوشهر نیز روستایی به نام «صیدی» و در دهستان آب‌سردۀ خرم‌آباد نیز روستایی به نام «چم صیدی» وجود دارد.