پس از چند هفته از درخواست یک دانشجو، امشب با او گفت‌وگو کردم. سید  دانش علوی، اهل پاکستان و علاقه‌مند به منطق است و از این رو در هلند در  رشتۀ اصول ریاضی محاسبات تحصیل و در حال حاضر بر روی پایان‌نامه‌اش کار  می‌کند. او در عین حال ساکن لاهور و مرید یکی از شاخه‌های نقشبندیه است که  پیش از این دربارۀ آن هیچ اطلاعاتی نداشتم. در لینکدین مرا پیدا کرده، از وب‌سایت شخصی‌ام خوشش آمده و مشتاق شنیدن دربارۀ نقشبندیکا بود.

فارغ  از محتوای مکالمۀ ما و ایده‌هایی که دربارۀ آن‌ها صحبت کردیم، آن‌چه مرا  نوعاً متأثر کرد، مواجهۀ عینی با آثار استعمار در تاریخ منطقه و جهان اسلام  بود. علاقه‌مندی به نقشبندیه، من و او را به یکدیگر رسانده بود. ما از  جمله دربارۀ میراث نقشبندیان، که عمدتاً به زبان فارسی است، صحبت کردیم،  اما به انگلیسی!

اگر او دانشجویی از کشوری با زبانی دیگر بود، این  سبک ارتباط‌گیری با محوریت زبان انگلیسی نوعاً بی‌راه به حساب نمی‌آمد. اما  هم اسم او، یعنی دانش، فارسی است، هم طریقت مورد علاقه‌اش ایرانی به شمار  می‌آید و هم مشاهیر شهرش از فارسی‌دانان شهره‌اند. او به نحوی اقبال‌شناس و  بیدل‌پژوه هم بود، با این حال هنوز نمی‌توانست به درستی فارسی صحبت کند؛  کسی که آشکارا نمی‌تواند گذشتۀ سرزمینش را از رونق زبان فارسی و رواج سیمای  ایرانی به دور بداند؛ اگر چه فراتر از گذشتۀ فرهنگی‌اش، اکنون دیگر با  ایران و عناصر فارسی بیگانگی‌ها دارد!

روزگاری نه‌چندان دور، نه‌تنها  در بخش‌های قابل توجهی از پاکستان امروزین، که در هند بزرگ نیز، در ساختار  اجرایی حکومت‌ها و به علاوه در میان اقشار مختلف مردم، در ضمن زنده بودن  زبان‌های محلی، فارسی رواجی تمام داشت. بعداً غربی‌ها آمدند، نظام اجتماعی  منطقه را به تمامی دگرگون و به زودی زبان انگلیسی را جایگزین کردند و به  این ترتیب، علاوه بر دور کردن مردمان آن نواحی از فهم گذشته‌اشان، در عمل  به جدایی بیشتر ملل اسلامی در این ناحیه دامن زدند.

آن‌چه گفتم البته  که بر حسرت‌ورزی من دربارۀ گذشتۀ زبان فارسی با نگاهی ایران‌گرایانه دلالت  نمی‌کند! شاید با وجود برخی آگاهی‌ها دربارۀ تاریخ این ناحیه، تاکنون در  عمل با عمق اثرگذاری استعمار بر سرگذشت کشورهای این منطقه روبه‌رو نشده  بودم و از این رو، ملاحظۀ عملی آن در گفت‌وگویی علمی و دانشجویی، درک و  تجربه‌ای جدید بود.

در شهر این دانشجو، هنوز بر سنگ قبر و تزیینات  مزار اقبال، اشعار فارسی‌اش می‌درخشند و بن‌مایه‌های فرهنگ ایرانی موج  می‌زنند؛ با این حال، از آن‌جا که زبان بیگانه‌ای در آن‌جا رواج یافته،  پیوندهای فرهنگی میان آنان و ایران در عمل گسسته و به این ترتیب، جامعۀ  اسلامی در این منطقه به جزیره‌های زبانی و قومی منفرد تبدیل شده است. امری  که تنها بعدی از نتایج دگرگونی‌های تاریخی متأخر در نتیجۀ عوامل خارجی از  جمله استعمار است!